عاشقت نشدم که عصرها دست خودت را بگیری

عاشقت نشدم که عصرها دست خودت را بگیری
و ببری پارک،
انقراض نسلت را روی تاب های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده باشی چقدر می توانستم مادر بچه های تو باشم.
(لیلا کردبچه)
دیدگاه ها (۴)

چیزهایی دیدم در روی زمین:کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.قفسی ب...

مثل موسیقی آرامی که خوابت می کندعشق می ٱید به آسانی خرابت می...

ما چون ز دری پای کشیدیم ، ‏کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم ،‏ ب...

.یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستماز صبر ویرانم ولی چشم ...

حس های ممنوعه🍷🥂۱۲

نخست، درمی‌یابی متفاوتی. ممکن است کودکی باشی که مجبور است با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط