Part 2
Part 2
deep wound = زخم عمیق
سرتو بالا آوردی که یهو با وارد شدن مرد غول پیکری
احساس کردی ضربان قلبت رفت رو هزار
بازم همون حس بد ، هرچی اون مرد بهت نزدیک تر میشد بیشتر حالت بد میشد
مجموعه ای از استرس ، دلواپسی ، دلشوره ، ترس ، نفس تنگی ، بیحالی .....
همهی اینا اون لحظه به سراغت اومده بودن
از پشت میزت بلند شدی و دستاتو محکم روی میز کوبوندی
+ یاااا بسه دیگه جلو نیااا
انگار که صداتو نمیشنید یا شایدم توجهی بهت نمیکرد
ترسناک به طرفت قدم برمیداشت
جیغی کشیدی که در اتاقت باز شد و همهی کارکنا نگران اومدن به سمتت
همشون دورت رو گرفته بودن و مانع دیدت شده بودن
#خانم کییییم
حالتون خوبهههه؟
میفهمیدی باهات حرف میزنن ولی انگار کَر شده بودی
باید میفهمیدی اون کی بود
تمام توانتو جمع کردی و داد زدی :
+ برید کناااار
#حالتون خوبهههه؟
+ کَریییی؟!گفتم برید کناررر
همه کنار رفتن ولی دیگه خبری از اون مرد غول پیکر با لبخند ترسناکش نبود
تَرسِت بیشتر شد
بلاخره بعد از چند دقیقه حالت بهتر شد
از پشت میزد بلند شدی و به طرف پنجره ی کوچیک اتاق کاره شیکِت رفتی
خواستی روزنامه ها رو از روی میز برداری که.......
deep wound = زخم عمیق
سرتو بالا آوردی که یهو با وارد شدن مرد غول پیکری
احساس کردی ضربان قلبت رفت رو هزار
بازم همون حس بد ، هرچی اون مرد بهت نزدیک تر میشد بیشتر حالت بد میشد
مجموعه ای از استرس ، دلواپسی ، دلشوره ، ترس ، نفس تنگی ، بیحالی .....
همهی اینا اون لحظه به سراغت اومده بودن
از پشت میزت بلند شدی و دستاتو محکم روی میز کوبوندی
+ یاااا بسه دیگه جلو نیااا
انگار که صداتو نمیشنید یا شایدم توجهی بهت نمیکرد
ترسناک به طرفت قدم برمیداشت
جیغی کشیدی که در اتاقت باز شد و همهی کارکنا نگران اومدن به سمتت
همشون دورت رو گرفته بودن و مانع دیدت شده بودن
#خانم کییییم
حالتون خوبهههه؟
میفهمیدی باهات حرف میزنن ولی انگار کَر شده بودی
باید میفهمیدی اون کی بود
تمام توانتو جمع کردی و داد زدی :
+ برید کناااار
#حالتون خوبهههه؟
+ کَریییی؟!گفتم برید کناررر
همه کنار رفتن ولی دیگه خبری از اون مرد غول پیکر با لبخند ترسناکش نبود
تَرسِت بیشتر شد
بلاخره بعد از چند دقیقه حالت بهتر شد
از پشت میزد بلند شدی و به طرف پنجره ی کوچیک اتاق کاره شیکِت رفتی
خواستی روزنامه ها رو از روی میز برداری که.......
۴۴.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.