Part 4
Part 4
deep wound = زخم عمیق
طولی نگذشت که با صدای قدم ینفر از توی تاریکی ترسم بیشتر شد
بلاخره از توی تاریکی بیرون اومد
+ بازم توووو؟!!!
@ بهت گفتم بودم به نفعته نبینمت ولی تو بازم فضولی کردی کیم ا/ت
+اسم منو از کجا میدونییی
@من همه چیو میدونم (خنده ترسناک)
اون مرده غول پیکر داشت باهات حرف میزد که با صدای قدم های یه نفر دیگه حرفشو قطع کرد
اون مرد از تاریکی بیرون اومد : خوش تیپ ، خوش استایل و فوقالعاده جذاب
@رئیس!
_جَکسون تو برو بیرون من با این خانم کوچولو کار دارم
@چشم (پوزخند)
پس اسم این مرده جکسون بود و رئیسشم اینه
به هرحال گور خودمو کندم :)
اون مرد چند قدم جلو اومد و تو صورتم خم شد
_حالا دیگه تو کارای رئیس بزرگترین باند مافیای کره دخالت میکنی اره؟
+ماااافیا؟
بعد از کمی مکث
+هه تو بوقم نیستی..!
ذهن ا/ت(اینو گفتم ولی واقعیتش وقتی فهمیدم گیر یه مافیا افتادم ریدم تو خودم ، صدرصد کارم ساختس)
چهره ی اون مرد خشمگین شد و تو صورتم غُرید :
_میدونی سِزای کسی که تو کار من فوضولی میکنه چیه؟
+.....
_خوب پس نمیدونی
بزار خودم بهت بگم
سِزاش مرگه مرگ
خوب توهم تو کارم فوضولی کردی و باید تاوانشو بدی
با این حرفش کله وجودم خالی شد و بدنم به لرزه افتاد
+میخوای منو بکشی؟
_اووووم بعد از عشق و حال آره
+چی میگییی عوضیییه حروم زادههه
با سیلی که تو گوشت خورد مزه ی خونو تو دهنت حس کردی
_اینو زدم تا بفهمی عوضیه حروم زاده کیه
بغضمو به زور نگه داشته بودم تا نشکنه
+منو نکُش ، قول میدم به کسی چیزی نگم ، بزارم برم لطفاااا
_اووو میبینم خانوم کوچولو خسته شده ، عزیزم تو هنوز مونده تا خسته بشی ، عادت میکنی
و با پوزخنده ترسناکی دور شد و رفت بیرون
یعنی چی که عادت میکنم؟ یعنی میخاد منو اینجا نگه داره؟
کنترل اشکات از دستت در رفتن و اشکات مثل مروارید روی گونه هات میریختن........
deep wound = زخم عمیق
طولی نگذشت که با صدای قدم ینفر از توی تاریکی ترسم بیشتر شد
بلاخره از توی تاریکی بیرون اومد
+ بازم توووو؟!!!
@ بهت گفتم بودم به نفعته نبینمت ولی تو بازم فضولی کردی کیم ا/ت
+اسم منو از کجا میدونییی
@من همه چیو میدونم (خنده ترسناک)
اون مرده غول پیکر داشت باهات حرف میزد که با صدای قدم های یه نفر دیگه حرفشو قطع کرد
اون مرد از تاریکی بیرون اومد : خوش تیپ ، خوش استایل و فوقالعاده جذاب
@رئیس!
_جَکسون تو برو بیرون من با این خانم کوچولو کار دارم
@چشم (پوزخند)
پس اسم این مرده جکسون بود و رئیسشم اینه
به هرحال گور خودمو کندم :)
اون مرد چند قدم جلو اومد و تو صورتم خم شد
_حالا دیگه تو کارای رئیس بزرگترین باند مافیای کره دخالت میکنی اره؟
+ماااافیا؟
بعد از کمی مکث
+هه تو بوقم نیستی..!
ذهن ا/ت(اینو گفتم ولی واقعیتش وقتی فهمیدم گیر یه مافیا افتادم ریدم تو خودم ، صدرصد کارم ساختس)
چهره ی اون مرد خشمگین شد و تو صورتم غُرید :
_میدونی سِزای کسی که تو کار من فوضولی میکنه چیه؟
+.....
_خوب پس نمیدونی
بزار خودم بهت بگم
سِزاش مرگه مرگ
خوب توهم تو کارم فوضولی کردی و باید تاوانشو بدی
با این حرفش کله وجودم خالی شد و بدنم به لرزه افتاد
+میخوای منو بکشی؟
_اووووم بعد از عشق و حال آره
+چی میگییی عوضیییه حروم زادههه
با سیلی که تو گوشت خورد مزه ی خونو تو دهنت حس کردی
_اینو زدم تا بفهمی عوضیه حروم زاده کیه
بغضمو به زور نگه داشته بودم تا نشکنه
+منو نکُش ، قول میدم به کسی چیزی نگم ، بزارم برم لطفاااا
_اووو میبینم خانوم کوچولو خسته شده ، عزیزم تو هنوز مونده تا خسته بشی ، عادت میکنی
و با پوزخنده ترسناکی دور شد و رفت بیرون
یعنی چی که عادت میکنم؟ یعنی میخاد منو اینجا نگه داره؟
کنترل اشکات از دستت در رفتن و اشکات مثل مروارید روی گونه هات میریختن........
۵۱.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.