علامت یونا ؛
علامت یونا ؛
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت⁷
............ (جونگکوک)
که یونهی دوباره شروع کرد من پاشدم و فرار کردم از دستش رفتم یه گوشه پیش کارمندا واسادم و به بقیه نگا میکردم که یونا اومد کنارمون با کای یه نگا به کای و یه نگا به یونا انداختم لباس یونا بهش میومد خیلی خوشگل شده بود ...... (یونا)
یکم تو شلوغی بودیم بعد رفتیم کنار رئیس خیلی به این کای اعتماد نداشتم تازه همین امروز اشنا شدیم پیش بقیه بودیم برگشتم سمت اقایه جونگکوک که دیدم عین مجسمه داره به ما نگا میکنه چند بار صداش زدم ولی نه
با پام کوبیدم رو پاش که به خودش اومد و داد کشید یا خود خدا فرارر رفتم لایه شلوغی خودنو گم و گور کردم
اخیش بخیر گذشت ...... حسابی گیج و منگ شده بودم
که یکی اومد دستمو کشید و برد تو ماشین
/ ساعت ۶ صب \
اخ سرم وای وای انگار با پتک زده باشن تو سرم واسا ببینم این تخت کیه ؟ من تختم بنفشه این ابیه !
کور رنگی گرفتم؟ واسا اصن کی اومدم خونه ؟ این خونه من نیست خونه کیه دیشب چه اتفاقی افتاد من کجام وای
؛؛ اهاییی کسی اینجا نیس اینجا کجاسس !!
یکی اومد تو اتاق
_ عاا بیدار شدی
؛؛ شمااا ببینم با من چیکار کردین ... وای نکنه ... نههه ازت شکایت میکنم چرا مننن چرا با من این کارو کردین انتقام میگیرم بیا اینجا تا بزنم خفت کنممم
_ وای خانم پارک اروم باش من کاریت ندارم دیشب همه رفته بودن شما بودین کلید خونتونم که تو هزارتا جا قایم کرده بودین هرچی گشتم پیدا نکردم برا همین اوردمتون خونه خودم
؛؛ اها ببخشید .... ساعت چنده؟
_ شیش
؛؛ نباید بریم سرکار؟
_ امروز تعطیله چون دیشب کارمندا خیلی دیر رفتن
؛؛ مگه تا ساعت چند اونجا بودیم ؟
_ حدود ساعت ۴ و نیم صب
؛؛ جانممم جدی؟
_ اره
گفت که لباس عوض کنم و واسم لباس اورد این لباسا مال کیه؟ به هرحال یه ابی به صورتم زدم و اومدم لباسو پوشیدم رفتم پایین خشکم زد عجب خونه بزرگی وای الان چشمش میزنم زدم به میز کنار مبل رفتم یکم گشتم خونه رو تا بلکه پیداشون کنم رفتم تو اشپز خونه به دیدم داره با ظرف سالاد ور میره درش باز نمیشد رفتم از دستش گرفتم و بازش کردم متعجب داشت نگام میکرد
؛؛ راستی این لباسا مال کیه البته ببخشید میپرسم
_ هوم؟ ... ام واسه خواهرم بود گاهی از خارج از کشور میومد اینجا
؛؛ اها خوب دیگه من برم خونه خودم ببخشید دیشب ددسر شد منو تا اینجا اوردین
_ نه بابا چیزی نبود کای هم پیداش نکردم برا همین خودم اوردمتون
لباس خودمو پوشیدم و ازشون تشکر کردم و رفتم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه کتی عجب ادمیه باهم اومدیم بعد میزاره میره ؟ البته خوبم شد نبود
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت⁷
............ (جونگکوک)
که یونهی دوباره شروع کرد من پاشدم و فرار کردم از دستش رفتم یه گوشه پیش کارمندا واسادم و به بقیه نگا میکردم که یونا اومد کنارمون با کای یه نگا به کای و یه نگا به یونا انداختم لباس یونا بهش میومد خیلی خوشگل شده بود ...... (یونا)
یکم تو شلوغی بودیم بعد رفتیم کنار رئیس خیلی به این کای اعتماد نداشتم تازه همین امروز اشنا شدیم پیش بقیه بودیم برگشتم سمت اقایه جونگکوک که دیدم عین مجسمه داره به ما نگا میکنه چند بار صداش زدم ولی نه
با پام کوبیدم رو پاش که به خودش اومد و داد کشید یا خود خدا فرارر رفتم لایه شلوغی خودنو گم و گور کردم
اخیش بخیر گذشت ...... حسابی گیج و منگ شده بودم
که یکی اومد دستمو کشید و برد تو ماشین
/ ساعت ۶ صب \
اخ سرم وای وای انگار با پتک زده باشن تو سرم واسا ببینم این تخت کیه ؟ من تختم بنفشه این ابیه !
کور رنگی گرفتم؟ واسا اصن کی اومدم خونه ؟ این خونه من نیست خونه کیه دیشب چه اتفاقی افتاد من کجام وای
؛؛ اهاییی کسی اینجا نیس اینجا کجاسس !!
یکی اومد تو اتاق
_ عاا بیدار شدی
؛؛ شمااا ببینم با من چیکار کردین ... وای نکنه ... نههه ازت شکایت میکنم چرا مننن چرا با من این کارو کردین انتقام میگیرم بیا اینجا تا بزنم خفت کنممم
_ وای خانم پارک اروم باش من کاریت ندارم دیشب همه رفته بودن شما بودین کلید خونتونم که تو هزارتا جا قایم کرده بودین هرچی گشتم پیدا نکردم برا همین اوردمتون خونه خودم
؛؛ اها ببخشید .... ساعت چنده؟
_ شیش
؛؛ نباید بریم سرکار؟
_ امروز تعطیله چون دیشب کارمندا خیلی دیر رفتن
؛؛ مگه تا ساعت چند اونجا بودیم ؟
_ حدود ساعت ۴ و نیم صب
؛؛ جانممم جدی؟
_ اره
گفت که لباس عوض کنم و واسم لباس اورد این لباسا مال کیه؟ به هرحال یه ابی به صورتم زدم و اومدم لباسو پوشیدم رفتم پایین خشکم زد عجب خونه بزرگی وای الان چشمش میزنم زدم به میز کنار مبل رفتم یکم گشتم خونه رو تا بلکه پیداشون کنم رفتم تو اشپز خونه به دیدم داره با ظرف سالاد ور میره درش باز نمیشد رفتم از دستش گرفتم و بازش کردم متعجب داشت نگام میکرد
؛؛ راستی این لباسا مال کیه البته ببخشید میپرسم
_ هوم؟ ... ام واسه خواهرم بود گاهی از خارج از کشور میومد اینجا
؛؛ اها خوب دیگه من برم خونه خودم ببخشید دیشب ددسر شد منو تا اینجا اوردین
_ نه بابا چیزی نبود کای هم پیداش نکردم برا همین خودم اوردمتون
لباس خودمو پوشیدم و ازشون تشکر کردم و رفتم یه تاکسی گرفتم رفتم خونه کتی عجب ادمیه باهم اومدیم بعد میزاره میره ؟ البته خوبم شد نبود
۱۲.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.