پارت35فصل2
پارت35فصل2
جینا: پس اسیب زدن انتخاب کردی دلم نمیاد بکشمت پس اونی که میمیره ا.تس
کوک: یونی کجا
یونی: بیا اسلحه رو تو یه کشو زیر وسایل پیدا کردم بابا بگیر کار این زنه رو تموم کن
جینا: پس دخترت هم مثل خودته
کوک: خفه شو
جینا سریع یه گلوله زد به ا.ت
یونی: مامان
اسلحه رو گرفتم رو بروش رفتم نزدیکش سریع اسلحه رو ازش گرفتم اسلحه رو گذاشتم رو سرش و گذاشتمش تو اتاق درو روش قفل کردم
رفتم سمت ا.ت
یونی: مامان بلند شو
کوک: زنگ زدم الان آمبولانس میاد ا.ت ا.ت
آمبولانس اومد سریع ا.ت رو برد ماهم پشت سرش رفتیم
👩🏻⚕️: باید گلوله رو از دستش بکشیم بیرون
کوک: باشه
مامان ا.ت: وای پسرم چیشده
کوک: دستش گلوله خورده
مامان ا.ت: وای خدا دخترم
یونی: مامان بزرگ
مامان ا.ت: جونم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
اگه ا.ت چیزیش بشه چی هیچ وقت خودمو نمیبخشم اخه بخاطر من تیر خورد ولی من فکر نمیکردم این دختره عوضی همچین کاری کنه
جینز: حاله ا.ت چطوره شنیدم تیر خورده
کوک: آره بابا😔😭
جینز: پسرم گریه نکن
بابام بغلم کرد
کوک:جینا گلوله رو زد
جینز: شنیده بودم جینا برگشته
کوک: اون عوضی رو گذاشتم تو یه اتاقی درو روش قفل کردم
جینز: خوبش کردی
کوک: بابا حالم خوب نیست
جینز:پسرم خوب میشه اشکاتو پاک کن الان یونی ببینه خیلی ناراحت میشه
کوک:یونی ناراحته
جینز: آره خیلی ناراحته نشسته پیش مامان و بابای ا.ت
کوک: من بدون ا.ت نمیتونم ولی اگه از زندگی با من خسته شده میتونه بره چون درکش میکنم
جینز: این چه حرفیه پسرم
#کوک
#فیک
#سناریو
جینا: پس اسیب زدن انتخاب کردی دلم نمیاد بکشمت پس اونی که میمیره ا.تس
کوک: یونی کجا
یونی: بیا اسلحه رو تو یه کشو زیر وسایل پیدا کردم بابا بگیر کار این زنه رو تموم کن
جینا: پس دخترت هم مثل خودته
کوک: خفه شو
جینا سریع یه گلوله زد به ا.ت
یونی: مامان
اسلحه رو گرفتم رو بروش رفتم نزدیکش سریع اسلحه رو ازش گرفتم اسلحه رو گذاشتم رو سرش و گذاشتمش تو اتاق درو روش قفل کردم
رفتم سمت ا.ت
یونی: مامان بلند شو
کوک: زنگ زدم الان آمبولانس میاد ا.ت ا.ت
آمبولانس اومد سریع ا.ت رو برد ماهم پشت سرش رفتیم
👩🏻⚕️: باید گلوله رو از دستش بکشیم بیرون
کوک: باشه
مامان ا.ت: وای پسرم چیشده
کوک: دستش گلوله خورده
مامان ا.ت: وای خدا دخترم
یونی: مامان بزرگ
مامان ا.ت: جونم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
اگه ا.ت چیزیش بشه چی هیچ وقت خودمو نمیبخشم اخه بخاطر من تیر خورد ولی من فکر نمیکردم این دختره عوضی همچین کاری کنه
جینز: حاله ا.ت چطوره شنیدم تیر خورده
کوک: آره بابا😔😭
جینز: پسرم گریه نکن
بابام بغلم کرد
کوک:جینا گلوله رو زد
جینز: شنیده بودم جینا برگشته
کوک: اون عوضی رو گذاشتم تو یه اتاقی درو روش قفل کردم
جینز: خوبش کردی
کوک: بابا حالم خوب نیست
جینز:پسرم خوب میشه اشکاتو پاک کن الان یونی ببینه خیلی ناراحت میشه
کوک:یونی ناراحته
جینز: آره خیلی ناراحته نشسته پیش مامان و بابای ا.ت
کوک: من بدون ا.ت نمیتونم ولی اگه از زندگی با من خسته شده میتونه بره چون درکش میکنم
جینز: این چه حرفیه پسرم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.