رمان حامیم
رمان حامیم
پارت ۴۲
دو روز بعد...
علی: فعلا از اقاییت خبری نشده
دیانا: آدرس دادی بهش؟
علی: آره دادم
دیانا: میاد
علی: حلال زاده زنگ زد
فرید: جلو همون آدرسی که دادی عم
علی: بیا بالا
فرید: اومدم
دیانا: دیدی گفتممیاد
علی: از اتاق اومدی بیرون دیگه پر رو نشو ها
دیانا: چی میگی بابا
علی: اقاییت اومد
فرید: سلام
علی: علیک
دیانا: فرید اومدی
فرید: آره زندگیم آروم باش
علی: اینجا قربون صدقه نرید
فرید: خب الان چیکار کنیم؟
علی: هیچی
فرید: میتونیم بریم؟
علی: نه
فرید: پسچی
علی: جلوی چشات عشقتو از دست میدی بعد میری
فرید: حق نداری بهش آسیب بزنی
علی: آهان دفعه بعد از شما اجازه میگیرم حتما
ادامه دارد...
پارت ۴۲
دو روز بعد...
علی: فعلا از اقاییت خبری نشده
دیانا: آدرس دادی بهش؟
علی: آره دادم
دیانا: میاد
علی: حلال زاده زنگ زد
فرید: جلو همون آدرسی که دادی عم
علی: بیا بالا
فرید: اومدم
دیانا: دیدی گفتممیاد
علی: از اتاق اومدی بیرون دیگه پر رو نشو ها
دیانا: چی میگی بابا
علی: اقاییت اومد
فرید: سلام
علی: علیک
دیانا: فرید اومدی
فرید: آره زندگیم آروم باش
علی: اینجا قربون صدقه نرید
فرید: خب الان چیکار کنیم؟
علی: هیچی
فرید: میتونیم بریم؟
علی: نه
فرید: پسچی
علی: جلوی چشات عشقتو از دست میدی بعد میری
فرید: حق نداری بهش آسیب بزنی
علی: آهان دفعه بعد از شما اجازه میگیرم حتما
ادامه دارد...
۳.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.