*شیلان*
*شیلان*
هیرسا:
از تخت اومدم پایین وروسری آبی رو گذاشتم زیر بالش تیشرتموکه افتاده بود رو زمین پوشیدم واومدم بیرون گشنم بود وبوی خوش غذ ا پیچیده بود تو خونه رفتم دست صورتمو شستم ورفتم طرف آشپزخونه در قابلمه رو باز کردم دلمه برگ ودلمه فلفل وبادمجون همونجا چندتا خوردم
- از بچگی این عادت داشتی خیلی کار بدیه
- خیلی خوشمزه است
شیلان رو نگاه کردم موهای طلایی اش که برق می زد وحواس آدمو پرت می کرد
شیلان : اگه گشنته بکشم .
- اره بکش
موهاش رو از پشت بافته بود
- شیلان
برگشت وگفت : بگو
- چرا باماشین نرفتی دانشگاه
شیلان:دوست نداشتم
- فکر کنم حتا یاداشتمو نخوندی
میز رو چید ودیس دلمه رو گذاشت وگفت : بیا بخور سرد میشه
- فکر کنم خیلی خوابیدم
شیلان : متم خیلی خوابیدم فکر کردم نمی رسم دلمه درست کنم تو خواب بودی شد به نفع من
برام تو بشقاب غذا کشید وگذاشت مقابلم واقعا خوشمزه بود دستپختش مثله دستپخت مامان بود
شیلان : خواب بودی یه دختر اومد دم در منو دید کلی فوش داد ورفت
- چطوری بود
شیلان : یه دخترمو بلوند دهن گشادبود
زدم زیر خنده رو هر کسی یه نقصی می زاشت
- حتما رویا بوده
نگاهم کرد وگفت : می تونی هم زمان باچندتا باشی
نگاهی بهش انداختم اخم کرده بود
- به تو چه
شیلان : برام سواله
- سوال هات بی جا سوال نکن زندگی شخصی خودمه
شیلان : می دونی باورم نمیشه انقدر ....اانقدر حوس باز باشی
- درست صحبت کن شیلان
شیلان : اخه حوس بازها هم انقدر پست نیستن هم زمان بادچندتا باشن
- اینم به خودم ربط داره نه تو پس دخالت نکن ونظر نده
شیلان : به من چه فقط اینجوری نابود میشی هان
اخم کردم وگفتم : چرانابود بشم
گوشیم زنگ خورد وشیلان حرفشو نزد
- الو
- سلام هیرسا اومدم خونه ات یه دختر در رو باز کرد
- دختر عموم بود خوب چی شده اومدی اینجا
رویا با دلخوری گفت : می دونی چند چند ماه ازت خبر ندارم
- فکر کنم گفتم تمومش کنیم چرا دیگه پیگیر میشی ؟!
- از من بدی دیدی هیرسا ؟!
- نه ولی دوست ندارم به کسی تعهد داشته باشم اونم تو که خیلی اذیت می کنی من مجبور نیستم به تو چیزی رو توضیح بدم
رویا سکوت کرد وبعد اروم گفت : یه فرصتم بهم نمیدی
- نه ...می دونی حرفمو دوبار نمی زنم دیگه هم نیا دم خونه ام وفوش نده به گوشیمم زنگ نزن
رویا : هیرسا من خیلی دوست دا...
گوشی رو قطع کردم شیلان نگاهی بهم انداخت وگفت : بهم زدین
- به تو چه
هیرسا:
از تخت اومدم پایین وروسری آبی رو گذاشتم زیر بالش تیشرتموکه افتاده بود رو زمین پوشیدم واومدم بیرون گشنم بود وبوی خوش غذ ا پیچیده بود تو خونه رفتم دست صورتمو شستم ورفتم طرف آشپزخونه در قابلمه رو باز کردم دلمه برگ ودلمه فلفل وبادمجون همونجا چندتا خوردم
- از بچگی این عادت داشتی خیلی کار بدیه
- خیلی خوشمزه است
شیلان رو نگاه کردم موهای طلایی اش که برق می زد وحواس آدمو پرت می کرد
شیلان : اگه گشنته بکشم .
- اره بکش
موهاش رو از پشت بافته بود
- شیلان
برگشت وگفت : بگو
- چرا باماشین نرفتی دانشگاه
شیلان:دوست نداشتم
- فکر کنم حتا یاداشتمو نخوندی
میز رو چید ودیس دلمه رو گذاشت وگفت : بیا بخور سرد میشه
- فکر کنم خیلی خوابیدم
شیلان : متم خیلی خوابیدم فکر کردم نمی رسم دلمه درست کنم تو خواب بودی شد به نفع من
برام تو بشقاب غذا کشید وگذاشت مقابلم واقعا خوشمزه بود دستپختش مثله دستپخت مامان بود
شیلان : خواب بودی یه دختر اومد دم در منو دید کلی فوش داد ورفت
- چطوری بود
شیلان : یه دخترمو بلوند دهن گشادبود
زدم زیر خنده رو هر کسی یه نقصی می زاشت
- حتما رویا بوده
نگاهم کرد وگفت : می تونی هم زمان باچندتا باشی
نگاهی بهش انداختم اخم کرده بود
- به تو چه
شیلان : برام سواله
- سوال هات بی جا سوال نکن زندگی شخصی خودمه
شیلان : می دونی باورم نمیشه انقدر ....اانقدر حوس باز باشی
- درست صحبت کن شیلان
شیلان : اخه حوس بازها هم انقدر پست نیستن هم زمان بادچندتا باشن
- اینم به خودم ربط داره نه تو پس دخالت نکن ونظر نده
شیلان : به من چه فقط اینجوری نابود میشی هان
اخم کردم وگفتم : چرانابود بشم
گوشیم زنگ خورد وشیلان حرفشو نزد
- الو
- سلام هیرسا اومدم خونه ات یه دختر در رو باز کرد
- دختر عموم بود خوب چی شده اومدی اینجا
رویا با دلخوری گفت : می دونی چند چند ماه ازت خبر ندارم
- فکر کنم گفتم تمومش کنیم چرا دیگه پیگیر میشی ؟!
- از من بدی دیدی هیرسا ؟!
- نه ولی دوست ندارم به کسی تعهد داشته باشم اونم تو که خیلی اذیت می کنی من مجبور نیستم به تو چیزی رو توضیح بدم
رویا سکوت کرد وبعد اروم گفت : یه فرصتم بهم نمیدی
- نه ...می دونی حرفمو دوبار نمی زنم دیگه هم نیا دم خونه ام وفوش نده به گوشیمم زنگ نزن
رویا : هیرسا من خیلی دوست دا...
گوشی رو قطع کردم شیلان نگاهی بهم انداخت وگفت : بهم زدین
- به تو چه
۷.۱k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.