در آینهای شکسته نامم را گم کردهاند

در آینه‌ای شکسته، نامم را گم کرده‌اند
با لبخندهای دروغین، دوستی را بازی کرده‌اند
قضاوت کردند، بی آن‌که زخمی را لمس کنند
بی آن‌که شب‌های بی‌پناهی‌ام را بشناسند

دست‌هایی که وانمود به مهر می‌کنند
دامی می‌بافند از واژه‌های شیرین
و من، با قلبی ساده،
در آن افتادم، نه از نادانی،
بلکه از امید به انسان بودن

ما بیشتر از سقوطیم،
بیشتر از اشک‌هایی که پنهان می‌کنیم
ما حقیقتیم،
در جهانی که نقاب را ترجیح می‌دهد

و هنوز، با زخم‌هایی باز،
تصمیم می‌گیریم مهربان بمانیم.

💔
دیدگاه ها (۵)

یک روز چشمانم را باز می‌کنم می‌بینم که تو دیگر نیستی عزیزت...

با دلِ شکسته، با نوری خاموش، در میانِ صداها، من بی‌گوش.رنگم...

تو فکر می‌کنی که رهایت کرده‌ام اما حقیقت ندارد میان ما فاص...

صبح بخیر

فقط کنار تو..!

🍁با هر قلمی به هر زبانی از غصه نوشتن ، حال تن زخمی را دارد ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط