تو فکر میکنی که رهایت کردهام

تو فکر می‌کنی که رهایت کرده‌ام
اما حقیقت ندارد
میان ما فاصله‌ای‌ست
که زمان در آن آرام می‌گیرد
و سکوت ناگفته‌ها را نگه می‌دارد

جهان‌های ما متفاوت‌اند
از یکدیگر
چون آسمان و دریا
جدا اما در افق
با هم تماس دارند

اما باور کن یا نه
هرگز تو را
از قلبم بیرون نخواهم کرد
حتی اگر باد تغییر کند
حتی اگر روز بسته شود
تو باقی می‌مانی

چون نوری که دیده نمی‌شود
اما گرم می‌کند💔
دیدگاه ها (۰)

در آینه‌ای شکسته، نامم را گم کرده‌اند با لبخندهای دروغین، د...

یک روز چشمانم را باز می‌کنم می‌بینم که تو دیگر نیستی عزیزت...

صبح بخیر

در سکوتِ ساحل زن ایستاده است نه چون درخت، بلکه چون خاطره‌...

---پارت ۱۶ – ایزاناصبح روز بعد، ایزانا روی پشت‌بام مدرسه ایس...

پارت چهاردهم!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط