My doll girl Part 12
"کوک"
صبح با نور خورشید از خواب بیدار شدم و
رفتم سمت پرده کشیدم و دوباره خودمو انداختم رو تخت ولی خوابم نبرد داشتم سعی میکردم بخوابم که فکر ات افتاد تو ذهنم فکر اون لبای خواستنیش دیوونم میکرد پس بیخیال خواب شدم و بلند شدم
رفتم دستشویی کارای لازم و کردم و رفتم پایین
_ اجوما
اجوما : بله پسرم چیزی شده؟
_ گشنمه
اجوما تکخنده ای کرد و گفت
اجوما: بیا بشین غذا حاضره
کوک: ات کجاست ؟
اجوما:توی اتاقشه
کوک: پس من میرم پیشش
اجوما: پسر کجا میری غذات چی؟
کوک: دیگه گشتم نیست
اجوما:( خنده)
رفتم سمت اتاق ات چندبار در زدم کسی جواب نداد اروم درو باز کردم دیدم ات با لباس خواب خیلی باز خوابیده با دیدن این صحنه خیلی تحریک شدم ولی خودمو کنترل کردم رفتم سمتش تکونش دادم
کوک: ات؟....اتت
ات: هومم
کوک: بلند شو
ات: هوففففف
دست ات رو گرفتم بلند کردم کشوندم تو دستشویی
کوک: حاضر شو بیا صبحانه بخوریم
داشتم میرفتم پایین که یهو اجوما با هول اومد گفت
اجوما: ارباب اون اومده
کوک: چی.....
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.