زهرا یادتون تو پارت قبل گفتن که مثل دفعه قبل آهان این د
زهرا : یادتون تو پارت قبل گفتن که مثل دفعه قبل آهان این دفعه قبل داستان داره الان میگم ، من رفتم بیرون دو نفر دوتا خانم آمد جلو من صورتشون پوشنده بودن این ناصرالدین شاه زدمشون 😂صداشون آشنا بود:
_ آهای دختر هر چی داری رد کن بیا
+ اگر ندم چی
_ با همین چاقو میکشمت
+ شما بی جا کردید
_ درست حرف بزن آبجی
+ حرف نزنم چی ( دوستان ما دهن به دهن شدیم دو تا لگد زدم چون نزدیک اداره بود بردمشون داخل اداره دست بسته خیلی کتک خوردن منو زدن یکم صورتم زخم شد .
زهرا: یالا یالا برو تو
دختر : خفه شو
زهرا: خودت خفه شو ..داخل اداره بودیم دوتا لگد زدم بهش پرت شد گرفتمش ..... ها حرف بزن
فرشید: خانم خانم
زهرا: بله
فرشید: صورتون
زهرا: اشکال نداره
آقا محمد: رسول چه خبره ؟
رسول: نمی دانم آقا حتما بچه ها هستن
آقا محمد: فرشید چه خبره؟ چیه داستان
فرشید: آقا خانم احمدی دو نفره دستگیر کردن چیزی نیست
آقا: برو پیگیری کن ببین چیه ؟
فرشید: چشم آقا
خانم آذری: زهرا خانم صورتت
فاطمه: بیا دستمال
زهرا: ممنون
خا آذر: چی شده ؟
زهرا: رفتم بیرون کار داشتم دو نفر بهم حمله کردن چیزی نیست صورتم اون ها خوب کتک خوردن
لیلا: صورتت پره خونه چی میگی ؟
فاطمه: چرا اعصبانی میشی عزیزم آروم باش
خا آذ: خدارا شکر سالمی
فاطمه: خدارا شکر
آقا سعید: سلام خانم احمدی کارتون دارن صورتون
زهرا: سلام بله الان میام
آقا سعید: ببخشید چرا ؟
زهرا: چیزی نیست . بعد آقا سعید رفت
رسول: گفتی بیاد ؟
سعید ؛ اره الان میاد
آقا محمد: خانم احمدی
زهرا: بله
آقا محمد: این چه وضعیه
زهرا: ببخشید آقا بهم حمله کردن
رسول: داشتم قهوه میخوردم تا گفت پرید داخل گلوم... چی ؟
آقا محمد: استاد به کارت برس
رسول: چشم شما بعدا بیا کارت دارم
زهرا: چشم
آقا عبدی: سلام بچه ها
زهرا: چادرم و گرفتم جلو صورتم
آقا عبدی : چیزی شده ؟
زهرا: نه
آقا محمد: اه چیزی نشده
آقا عبدی : خب بگید نصف جون شدم
رسول: دورز جان آقا
زهرا: رفتم که آقا محمد صدام زد
آقا محمد: خانم احمدی یک لحظه
زهرا: بله آقا
آقا عبدی: چادرت و بردار
زهرا: برای چی ؟
آقا عبدی: سوال نکن بردار
زهرا: چشم چادرم و برداشتم و سرم انداختم پایین
آقا عبدی: این چرا صورتش پره خونه ؟
آقا محمد: میگه بهش حمله شده اون هارو آورده اینجا البته با یکم کتک
رسول : آقا یکم چیه فرشید میگفت سیاه و کرده
آقا عبدی: خب برو صورتو پاک کن
زهرا: چشم آقا با اجازه
آقا محمد: بفرما
زهرا: رفتم صورتمو بشورم برای اینکه افونت نکنه اسیتون زدن بهش .... خانم آذری یواش تر لطفاً
خانم آذری: یکم دیگه تحمل کن
زهرا: چشم
رسول: میسوزنه
خانم آذری: نه میخواره پسر این چه حرفیه
رسول: ببخشید
زهرا: به مامان نمیگی یا .
رسول: باشه نمی گم
خانم آذری: خوب زدیشون ناله میکنند
رسول: حقشون بود
زهرا: هر که خربزه خورد پای لرزشم میشنه
رسول: بله
لیلا: خدا کنه دستشو بشکنه این بلا رو سرت آوردن 👊🏻
رسول: زده دسشون ناکار کرده از شکستن هم بدتره😄
لیلا: واقعا دستشون شکستی 🤨
زهرا: نه پیچ دادم 😐
فاطمه: میشکستی چی میشد ها 😈
زهرا: مگه شیشه هست 🧐
رسول: خورد شدن 😂
خانم آذری: پس میگذاشت با چاقو بزننش تیکه تیکش کنند ؟
زهرا: خانم جان آمدی از من دفاع کنی خب زدی نفرینم کردی😐
خانم آذری: تو صورتو پاک کن
زهرا: چشم
لیلا: آفرین بهت شکلات بدم 🍫
زهرا: خیلی بیشعوری
لیلا: ناراحت شدی ؟
زهرا: نه دارم میرقصم 😐
لیلا: اوکی فهمیدم
فاطمه: ای خدا از دست شما ها 😄
_ آهای دختر هر چی داری رد کن بیا
+ اگر ندم چی
_ با همین چاقو میکشمت
+ شما بی جا کردید
_ درست حرف بزن آبجی
+ حرف نزنم چی ( دوستان ما دهن به دهن شدیم دو تا لگد زدم چون نزدیک اداره بود بردمشون داخل اداره دست بسته خیلی کتک خوردن منو زدن یکم صورتم زخم شد .
زهرا: یالا یالا برو تو
دختر : خفه شو
زهرا: خودت خفه شو ..داخل اداره بودیم دوتا لگد زدم بهش پرت شد گرفتمش ..... ها حرف بزن
فرشید: خانم خانم
زهرا: بله
فرشید: صورتون
زهرا: اشکال نداره
آقا محمد: رسول چه خبره ؟
رسول: نمی دانم آقا حتما بچه ها هستن
آقا محمد: فرشید چه خبره؟ چیه داستان
فرشید: آقا خانم احمدی دو نفره دستگیر کردن چیزی نیست
آقا: برو پیگیری کن ببین چیه ؟
فرشید: چشم آقا
خانم آذری: زهرا خانم صورتت
فاطمه: بیا دستمال
زهرا: ممنون
خا آذر: چی شده ؟
زهرا: رفتم بیرون کار داشتم دو نفر بهم حمله کردن چیزی نیست صورتم اون ها خوب کتک خوردن
لیلا: صورتت پره خونه چی میگی ؟
فاطمه: چرا اعصبانی میشی عزیزم آروم باش
خا آذ: خدارا شکر سالمی
فاطمه: خدارا شکر
آقا سعید: سلام خانم احمدی کارتون دارن صورتون
زهرا: سلام بله الان میام
آقا سعید: ببخشید چرا ؟
زهرا: چیزی نیست . بعد آقا سعید رفت
رسول: گفتی بیاد ؟
سعید ؛ اره الان میاد
آقا محمد: خانم احمدی
زهرا: بله
آقا محمد: این چه وضعیه
زهرا: ببخشید آقا بهم حمله کردن
رسول: داشتم قهوه میخوردم تا گفت پرید داخل گلوم... چی ؟
آقا محمد: استاد به کارت برس
رسول: چشم شما بعدا بیا کارت دارم
زهرا: چشم
آقا عبدی: سلام بچه ها
زهرا: چادرم و گرفتم جلو صورتم
آقا عبدی : چیزی شده ؟
زهرا: نه
آقا محمد: اه چیزی نشده
آقا عبدی : خب بگید نصف جون شدم
رسول: دورز جان آقا
زهرا: رفتم که آقا محمد صدام زد
آقا محمد: خانم احمدی یک لحظه
زهرا: بله آقا
آقا عبدی: چادرت و بردار
زهرا: برای چی ؟
آقا عبدی: سوال نکن بردار
زهرا: چشم چادرم و برداشتم و سرم انداختم پایین
آقا عبدی: این چرا صورتش پره خونه ؟
آقا محمد: میگه بهش حمله شده اون هارو آورده اینجا البته با یکم کتک
رسول : آقا یکم چیه فرشید میگفت سیاه و کرده
آقا عبدی: خب برو صورتو پاک کن
زهرا: چشم آقا با اجازه
آقا محمد: بفرما
زهرا: رفتم صورتمو بشورم برای اینکه افونت نکنه اسیتون زدن بهش .... خانم آذری یواش تر لطفاً
خانم آذری: یکم دیگه تحمل کن
زهرا: چشم
رسول: میسوزنه
خانم آذری: نه میخواره پسر این چه حرفیه
رسول: ببخشید
زهرا: به مامان نمیگی یا .
رسول: باشه نمی گم
خانم آذری: خوب زدیشون ناله میکنند
رسول: حقشون بود
زهرا: هر که خربزه خورد پای لرزشم میشنه
رسول: بله
لیلا: خدا کنه دستشو بشکنه این بلا رو سرت آوردن 👊🏻
رسول: زده دسشون ناکار کرده از شکستن هم بدتره😄
لیلا: واقعا دستشون شکستی 🤨
زهرا: نه پیچ دادم 😐
فاطمه: میشکستی چی میشد ها 😈
زهرا: مگه شیشه هست 🧐
رسول: خورد شدن 😂
خانم آذری: پس میگذاشت با چاقو بزننش تیکه تیکش کنند ؟
زهرا: خانم جان آمدی از من دفاع کنی خب زدی نفرینم کردی😐
خانم آذری: تو صورتو پاک کن
زهرا: چشم
لیلا: آفرین بهت شکلات بدم 🍫
زهرا: خیلی بیشعوری
لیلا: ناراحت شدی ؟
زهرا: نه دارم میرقصم 😐
لیلا: اوکی فهمیدم
فاطمه: ای خدا از دست شما ها 😄
- ۴.۲k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط