عشق مافیایی من :)
عشق مافیایی من :)
P_13
بعد از کاری که کرد دیگه نتونستم تو اون اتاق بمونم و از اتاق خارج شدم تقریبا همه ی مهمونا اومده بودن دیدم دوست دختر اربابم اومد عجب دافی شده بود ی لباس خیلی باز پوشیده بود و ی آرایش زیاد و غلیظ کرده بود (استایل لانا اسلاید ۲) رفتم دیدم اجوما آشپزخونس ی سینی پر از نوشیدنی داد دستم و گفت برم پخش کنم رفتم و همه رو پخش کردم سینی رو گذاشتم رو یکی از میز ها تا بند لباسمو درست کنم وقتی تموم شد دستی روبه روم قرار گرفت سرم رو بالا بردم و ی مرد جذاب و هیکلی رو روبه روم دیدم شکه شده بودم که مرده گفت
مرده: بانوی زیبا افتخار رقص رو می دین
ات: ا..آخه من ..من ی خدمتکارم
مرده: می دونم دوباره می پرسم افتخار میدین
ات: حــ حتما
یهو دستم رو گرفت و به خودش چسبوند انقدر قدش بلند بود که برای دیدن صورتش باید سرم رو می گرفتم بالا نگاه های سنگین ارباب رو روی خودم حس می کردم که با احساس برخورد چیزی به لبهام چشمام رو چرخوندم و دیدم مردی که دارم باهاش می رقصم منو بوسیده واقعا چرا امروز همه منو میبوسن نمی دونم چرا ولی هم کاری کردم
لب هامونو جدا کردیم و در این حین اهنگ هم تموم شد
مرده: لب های خوشگل و تحریک کننده ای دارین
ات :اوهوم( تک خنده )
مرده : راستی اسم من جونگکوکه
ات: خوشبختم منم ات هستم
یونگی ویو
کوک رفت سمت ات منم داشتم نگاه می کردم با هم رقصیدن ح..حتی همو بوسیدن نمی دونم چرا ولی من خیلی از این کار شکه شدم ولی نه نه امکان نداره از اون خدمتکار خوشم اومده باشه
ادامه دارد ....
۱۵لایک
P_13
بعد از کاری که کرد دیگه نتونستم تو اون اتاق بمونم و از اتاق خارج شدم تقریبا همه ی مهمونا اومده بودن دیدم دوست دختر اربابم اومد عجب دافی شده بود ی لباس خیلی باز پوشیده بود و ی آرایش زیاد و غلیظ کرده بود (استایل لانا اسلاید ۲) رفتم دیدم اجوما آشپزخونس ی سینی پر از نوشیدنی داد دستم و گفت برم پخش کنم رفتم و همه رو پخش کردم سینی رو گذاشتم رو یکی از میز ها تا بند لباسمو درست کنم وقتی تموم شد دستی روبه روم قرار گرفت سرم رو بالا بردم و ی مرد جذاب و هیکلی رو روبه روم دیدم شکه شده بودم که مرده گفت
مرده: بانوی زیبا افتخار رقص رو می دین
ات: ا..آخه من ..من ی خدمتکارم
مرده: می دونم دوباره می پرسم افتخار میدین
ات: حــ حتما
یهو دستم رو گرفت و به خودش چسبوند انقدر قدش بلند بود که برای دیدن صورتش باید سرم رو می گرفتم بالا نگاه های سنگین ارباب رو روی خودم حس می کردم که با احساس برخورد چیزی به لبهام چشمام رو چرخوندم و دیدم مردی که دارم باهاش می رقصم منو بوسیده واقعا چرا امروز همه منو میبوسن نمی دونم چرا ولی هم کاری کردم
لب هامونو جدا کردیم و در این حین اهنگ هم تموم شد
مرده: لب های خوشگل و تحریک کننده ای دارین
ات :اوهوم( تک خنده )
مرده : راستی اسم من جونگکوکه
ات: خوشبختم منم ات هستم
یونگی ویو
کوک رفت سمت ات منم داشتم نگاه می کردم با هم رقصیدن ح..حتی همو بوسیدن نمی دونم چرا ولی من خیلی از این کار شکه شدم ولی نه نه امکان نداره از اون خدمتکار خوشم اومده باشه
ادامه دارد ....
۱۵لایک
۵.۸k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.