* همکلاسی غیرتی من *
* همکلاسی غیرتی من *
Chapter 2
Part 18
(ویو سورا )
همگی داشتیم با او دو تا نگاه می کردیم و از ترکیب دو تا صدای بهشتی لذت می بردیم که یک لحظه همون طور که خم شده بودم و داشتم به پایین نگاه می کردم سرم رو بالا آوردم که دیدم یونگی هم روی من خم شده بود و وقتی سرم رو بالا آوردم به صورت جذابش خیره شدم و اون هم متوجه این موضوع شد و اون هم به من نگاه کرد و نگاهمون به هم قفل شده بود انگار هر دو مون حاضر نبودیم از نگاه به صورت طرف مقابل دست بکنیم
قلبم داشت تند تند می نویسد و دستم داشت یخ می زد
و یونگی سرش آورد جلو که همون لحظه کنارم رو از دست دادم و سیاهی .....
(ویو شوگا )
داشتیم که جونگ کوک و ا/ت نگاه می کردیم .....
اونا خیلی عاشق همین ولی من حتی هنوز نتونستم به عشق اعتراف کنم ..... سورا داشت به اونا نگاه می کرد ولی خبر نداشت که نگاه من. روی اونه که قفله و وقتی سرش رو آورد بالا دوباره به جونگ کوک و ا/ت خیره شدم که نفهمه که داشتم بهش نگاه می کردم که دیدم هنوز داره بهم زل می زنه که منم بهش نگاه کردم
چشمامون روی هم قفل شده بود آره فکر کنم قلبم رو به یه دختر که فقط ۲ یا ۳ بار دیدمش باختم مدام نگاهم بین چشماش و لباش می چرخید و خاستم ببوسمش که دیدم چشماش رو بست و داشت می افتاد ........
حمایت .......🥺🖤
به به من که خیلی این پارت رو دوست داشتم شما چطور ؟😂😂😂
ولی من چون همین جوری همون موقعی که می نویسم به ذهنم برسه چی بنویسم الان چیزی به جز این به ذهنم نرسید ببخشید 😂😂
Chapter 2
Part 18
(ویو سورا )
همگی داشتیم با او دو تا نگاه می کردیم و از ترکیب دو تا صدای بهشتی لذت می بردیم که یک لحظه همون طور که خم شده بودم و داشتم به پایین نگاه می کردم سرم رو بالا آوردم که دیدم یونگی هم روی من خم شده بود و وقتی سرم رو بالا آوردم به صورت جذابش خیره شدم و اون هم متوجه این موضوع شد و اون هم به من نگاه کرد و نگاهمون به هم قفل شده بود انگار هر دو مون حاضر نبودیم از نگاه به صورت طرف مقابل دست بکنیم
قلبم داشت تند تند می نویسد و دستم داشت یخ می زد
و یونگی سرش آورد جلو که همون لحظه کنارم رو از دست دادم و سیاهی .....
(ویو شوگا )
داشتیم که جونگ کوک و ا/ت نگاه می کردیم .....
اونا خیلی عاشق همین ولی من حتی هنوز نتونستم به عشق اعتراف کنم ..... سورا داشت به اونا نگاه می کرد ولی خبر نداشت که نگاه من. روی اونه که قفله و وقتی سرش رو آورد بالا دوباره به جونگ کوک و ا/ت خیره شدم که نفهمه که داشتم بهش نگاه می کردم که دیدم هنوز داره بهم زل می زنه که منم بهش نگاه کردم
چشمامون روی هم قفل شده بود آره فکر کنم قلبم رو به یه دختر که فقط ۲ یا ۳ بار دیدمش باختم مدام نگاهم بین چشماش و لباش می چرخید و خاستم ببوسمش که دیدم چشماش رو بست و داشت می افتاد ........
حمایت .......🥺🖤
به به من که خیلی این پارت رو دوست داشتم شما چطور ؟😂😂😂
ولی من چون همین جوری همون موقعی که می نویسم به ذهنم برسه چی بنویسم الان چیزی به جز این به ذهنم نرسید ببخشید 😂😂
۱۰.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.