تک پارتی هیونجین
تک پارتی هیونجین
وقتی با هم قهرین و مست می کنین .......
هردو مست راهشون رو می رفتم تا به خونه ای که فکر می کردن معشوقشون که با هم سر دعوای کوچیکی که دیروز کردن با هاشون قهر کرده بودن و هر دو از خونه بیرون رفتن و هردو فکر می کردن که طرف مقابل الان به خونه برگشته و خیلی نگرانه ولی خبر نداشتن
که این فکر توی ذهن هردوشون مرور می شد
هر دو سوار آسانسور شدن ولی آنقدر مست بودن که اصلا نمی فهمیدن طرف مقابلشون کی هست هردو از آسانسور پیاده شدن و سعی می کردن که در خونه رو باز کنم
ا/ت : هیییییی برو کنار می خواب درو باز کنم همسرم توی خونه نگرانمه
هیونجین : خب همسر منم مهین طوره خانوم محترم
همین طور داشتیم سعی می کردیم که در رو باز کنیم اما آنقدر مست بودیم که نشد و نشستیم روی زمین
که نگاهی به پسر انداختم و گفتم
ا/ت : برای چی مست کردی
هیون جین : من سر همسرم به خاطر اینکه همکارش زیاد نزدیکش میشه داد کشیدم و بهش گفتم از خونم گوشه بیرون و جایی برای ج*نده هایی مثل اون توی این خونه نیست .....
منم از حرف های پسر بغضم گرفت و گفتم
ا/ت : منم دقیقا با شوهرم همین دعوا رو کردیم و اونم همین رو گفت و منم در جواب بهش گفتم شاید اون از تو بهتر بوده که گذاشتم بهم نزدیک بشه
هیونجین : حالا واقعا بود ؟
ا/ت : نه ...... من همسرم هیونجینو از هر کس دیگه ای توی این دنیا بیشتر دوست دارم اون همکارم هم چند باری نزدیکم شده ولی من ازش دور میشم ......
هیونجین : پس باید حسابی از ا/ت قشنگم عذر خواهی کنم که بهش یه همچین چیزایی گفتم
ا/ت : فکر کنم ا/ت : تو رو ببخشه و البته تو هم ا/ت رو .....
هیونجین : امیدوارم
Pov:
پسر و دختر همون طور که توی مستی با هم به عنوان دو تا غریبه با هم حرف زدن و اشک ریختن و همون جا خوابشون برد فردا اون رو پسر با تکون های شدیدی بیدار شد و چشماش رو باز کرد .......
.....: آقای هوانگ چرا با همسرتون اینجا خوابیدین ؟
چطور شد ؟(:
وقتی با هم قهرین و مست می کنین .......
هردو مست راهشون رو می رفتم تا به خونه ای که فکر می کردن معشوقشون که با هم سر دعوای کوچیکی که دیروز کردن با هاشون قهر کرده بودن و هر دو از خونه بیرون رفتن و هردو فکر می کردن که طرف مقابل الان به خونه برگشته و خیلی نگرانه ولی خبر نداشتن
که این فکر توی ذهن هردوشون مرور می شد
هر دو سوار آسانسور شدن ولی آنقدر مست بودن که اصلا نمی فهمیدن طرف مقابلشون کی هست هردو از آسانسور پیاده شدن و سعی می کردن که در خونه رو باز کنم
ا/ت : هیییییی برو کنار می خواب درو باز کنم همسرم توی خونه نگرانمه
هیونجین : خب همسر منم مهین طوره خانوم محترم
همین طور داشتیم سعی می کردیم که در رو باز کنیم اما آنقدر مست بودیم که نشد و نشستیم روی زمین
که نگاهی به پسر انداختم و گفتم
ا/ت : برای چی مست کردی
هیون جین : من سر همسرم به خاطر اینکه همکارش زیاد نزدیکش میشه داد کشیدم و بهش گفتم از خونم گوشه بیرون و جایی برای ج*نده هایی مثل اون توی این خونه نیست .....
منم از حرف های پسر بغضم گرفت و گفتم
ا/ت : منم دقیقا با شوهرم همین دعوا رو کردیم و اونم همین رو گفت و منم در جواب بهش گفتم شاید اون از تو بهتر بوده که گذاشتم بهم نزدیک بشه
هیونجین : حالا واقعا بود ؟
ا/ت : نه ...... من همسرم هیونجینو از هر کس دیگه ای توی این دنیا بیشتر دوست دارم اون همکارم هم چند باری نزدیکم شده ولی من ازش دور میشم ......
هیونجین : پس باید حسابی از ا/ت قشنگم عذر خواهی کنم که بهش یه همچین چیزایی گفتم
ا/ت : فکر کنم ا/ت : تو رو ببخشه و البته تو هم ا/ت رو .....
هیونجین : امیدوارم
Pov:
پسر و دختر همون طور که توی مستی با هم به عنوان دو تا غریبه با هم حرف زدن و اشک ریختن و همون جا خوابشون برد فردا اون رو پسر با تکون های شدیدی بیدار شد و چشماش رو باز کرد .......
.....: آقای هوانگ چرا با همسرتون اینجا خوابیدین ؟
چطور شد ؟(:
۱۲.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.