☆زیبا ترین رویا☆
☆زیبا ترین رویا☆
part14
کوک:(خنده خرگوشی)خیلی کیوتی
ا.ت:من کیوت نیستم(اخم بشدت کیوت)
کوک:(خنده)ولی هستی
ا.ت:عه خب اگه اینطورن تو کیوتی(نیشخند)
کوک لبخندش محو شد و ا.ت هم بزور رفت نشست رو پاهای کوک و تا آخر بازی ا.ت رو پاهای کوک نشسته بود و تموم شد و ا.ت زود بلند شد اما از شدت کم خونی سرش گیج رفت(این منم که وقتی میشینم یا دراز میکشم میخوام بلند شم سرم از شدت کم خونی گیج میره)خواستم ببوفتم اما نمیتونستم دیگه پاهام دووم نداشت کوک تقریبا جلوم بود و منم کاملا یهویی افتادم روش
کوک:حالت خوبه؟(نگران)
ا.ت:آره آره فقط سرم گیج رفت
کوک:آهان
همه از دور با متعجب بهمون نگا میکردن دهنشون هم وا بود منم سریع بلند شدم سرگیجه دستگیر مبل رو گرفتم و یکی از دستام رو سرم بود گفتم
ا.ت:فقط سرم گیج رفته بود
لیا:آهان تو کیفم قرص رو بردار آوردمش
ل.ت:مرسی بزور میرفتم سمت کیف خواهرم ولی نمیتونستم همش زمین تکون میخورد و رفتم یمت کیف لیا نشستم کوک رفت آب آورد و گفت
کوک:رفتی دکتر
ا.ت:آره
دارو رو خوردم و بلند شدم رفتم دستشویی خواستم صورتم رو بشورم و شستم اومدم بیرون از دستشویی کوک رو دیدم دم در بود و مواضبم بود گفتم
ا.ت:کوک نگران نباش قرص رو خوردم الان بهتر میشم یهو چیزی تو دهنم حس کردم زود با دستم جلو دهنم رو گرفتم رفتم سمت توالت و بالا آوردم از اون موقع همه دم در دستشویی وایساده بودن
لیا:ا.تتت حالت خوبه
کوک:ا.ت ا.تتت
جونگکی:ا.تتتتتت کوک به فاکت داده؟
ا.ت:من خوبم و تو عوق(بالا آوردن)جونگکی لطفا منحرف ن عوق شو
تموم شدم رفتم بیرون
کوک:ا.ت باید بریم دکتر
ا.ت:باشه
رفتیم سمت در همه ام باهامون اومدن تعدادمون زیاد بود
لیا:نمیشه که هممون بریم مثلا من میرم با کوک و ا.ت
جونگکی:منم میخوام بیام ببینم
ا.ت:تو فکر میکنی من باردارم اصلا اجازه نمیدم بیای
لیا:بیا
باهم رفتیم سمت ماشین و نشستیم و رفتیم سمت بیمارستان و دکتر گفت باید آزمایش بگیرم رفتم آزمایش
جونگکی:اشکال نداره خب مامان شدی دیگههه
ا.ت:جونگکی چرا اینقدر منحرفی
آزمایشم رو گرفت گفتیم سریع آماده اش کنن و تموم شد بله دیدم آهن کم دارم و کم خونم و بالا آوردن هم برای سرما خوردگی بود و رفتیم سمت آمپول من از شدت عصبی به پرستار گفتم
ا.ت:کجا مو آمپول میزنی
پرستار:روی رون هات
منم که شلوار پوشیده بودم همرو بیرون کرده بودم و تمام شد و اومدم رفتیم خونه منم رفتم بخوابم چشمام گرم شد و دیگه هیچی نفهمیدم
کافیع
part14
کوک:(خنده خرگوشی)خیلی کیوتی
ا.ت:من کیوت نیستم(اخم بشدت کیوت)
کوک:(خنده)ولی هستی
ا.ت:عه خب اگه اینطورن تو کیوتی(نیشخند)
کوک لبخندش محو شد و ا.ت هم بزور رفت نشست رو پاهای کوک و تا آخر بازی ا.ت رو پاهای کوک نشسته بود و تموم شد و ا.ت زود بلند شد اما از شدت کم خونی سرش گیج رفت(این منم که وقتی میشینم یا دراز میکشم میخوام بلند شم سرم از شدت کم خونی گیج میره)خواستم ببوفتم اما نمیتونستم دیگه پاهام دووم نداشت کوک تقریبا جلوم بود و منم کاملا یهویی افتادم روش
کوک:حالت خوبه؟(نگران)
ا.ت:آره آره فقط سرم گیج رفت
کوک:آهان
همه از دور با متعجب بهمون نگا میکردن دهنشون هم وا بود منم سریع بلند شدم سرگیجه دستگیر مبل رو گرفتم و یکی از دستام رو سرم بود گفتم
ا.ت:فقط سرم گیج رفته بود
لیا:آهان تو کیفم قرص رو بردار آوردمش
ل.ت:مرسی بزور میرفتم سمت کیف خواهرم ولی نمیتونستم همش زمین تکون میخورد و رفتم یمت کیف لیا نشستم کوک رفت آب آورد و گفت
کوک:رفتی دکتر
ا.ت:آره
دارو رو خوردم و بلند شدم رفتم دستشویی خواستم صورتم رو بشورم و شستم اومدم بیرون از دستشویی کوک رو دیدم دم در بود و مواضبم بود گفتم
ا.ت:کوک نگران نباش قرص رو خوردم الان بهتر میشم یهو چیزی تو دهنم حس کردم زود با دستم جلو دهنم رو گرفتم رفتم سمت توالت و بالا آوردم از اون موقع همه دم در دستشویی وایساده بودن
لیا:ا.تتت حالت خوبه
کوک:ا.ت ا.تتت
جونگکی:ا.تتتتتت کوک به فاکت داده؟
ا.ت:من خوبم و تو عوق(بالا آوردن)جونگکی لطفا منحرف ن عوق شو
تموم شدم رفتم بیرون
کوک:ا.ت باید بریم دکتر
ا.ت:باشه
رفتیم سمت در همه ام باهامون اومدن تعدادمون زیاد بود
لیا:نمیشه که هممون بریم مثلا من میرم با کوک و ا.ت
جونگکی:منم میخوام بیام ببینم
ا.ت:تو فکر میکنی من باردارم اصلا اجازه نمیدم بیای
لیا:بیا
باهم رفتیم سمت ماشین و نشستیم و رفتیم سمت بیمارستان و دکتر گفت باید آزمایش بگیرم رفتم آزمایش
جونگکی:اشکال نداره خب مامان شدی دیگههه
ا.ت:جونگکی چرا اینقدر منحرفی
آزمایشم رو گرفت گفتیم سریع آماده اش کنن و تموم شد بله دیدم آهن کم دارم و کم خونم و بالا آوردن هم برای سرما خوردگی بود و رفتیم سمت آمپول من از شدت عصبی به پرستار گفتم
ا.ت:کجا مو آمپول میزنی
پرستار:روی رون هات
منم که شلوار پوشیده بودم همرو بیرون کرده بودم و تمام شد و اومدم رفتیم خونه منم رفتم بخوابم چشمام گرم شد و دیگه هیچی نفهمیدم
کافیع
۴.۰k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.