پارت 12 فصل 2 دزد پنهان
پارت 12 فصل 2 دزد پنهان
ا/ت ویو
جین : قول میدی؟
بهش لبخند زدم
ا/ت : البته
دوباره بغلش کردم
همونطوری تو بغلم خوابش برد خوابوندمش رو تخت و رفتم پایین تا از آشپز خونه آب بیارم که در خونه باز شد پدر جین بود رفتم پشت در قایم شدم تا منو نبینه خودش تنها بود اومد تو آشپزخونه و از کابینت یه بطری برداشت و گزاشت رو میز لیوانشو برداشت و پُرش کرد انگار ویسکی بود همینطوری داشت میخورد باید از اینجا میرفتم خیلی آروم از پشت در اومدم بیرون تا خواستم برم دستمو کشید و نزاشت برم هولم داد طرف ٱپن وسط آشپزخونه که با کمر خوردم بهش کمرم درد گرفت دستمو گزاشتم رو کمرم اومد جلوم وایساد
ا/ت : بزار من برم
پدر جین : کجا میخوای بری؟
ا/ت : برم اتاقم
پدر جین : ای بابا دیدی چیشد نمیشه
ا/ت : لطفا
پدر جین : نه گفتم که نمیشه باهات کلی حرف دارم
ا/ت : ....
پدر جین : مثلا اینکه نمیتونی از دست من فرار کنی ها فکر کنم این یکی رو خودت میدونی اینکه نمیزارم با پسرم باشی
هوم؟
ا/ت :.....
پدر جین : چیه چرا حرف نمیزنی
ا/ت : بزار من برم
پدر جین : نمیشه
مست بود اینو میشد فهمید نمیدونستم چیکار کنم هلش دادم و دوییدم سمت اتاق از پایین داد زد
پدر جین : تا کی میخوای فرار کنی بلاخره که دوباره گیرت میارم
میدوییدم رسیدم به اتاق درو باز کردمو رفتم داخل سریع درو بستم و تکیه دادم به در نفس نفس میزدم چون دوییدم بودم به جین نگاه کردم خواب بود رفتم رو تخت نشستم بعد از اینکه آروم شدم دراز کشیدم به سقف خیره شدم بعد از چند دقیقه هم خوابم برد
.........
ا/ت ویو
صبح بیدار شدم دوروبرمون نگاه کردم جین نبود حتما رفته سرکار ساعتو نگاه کردم ساعت 9 بود بعد از شستن دست و صورتم و شونه کردن موهام رفتم پایین وقتی رسیدم به میز پدر جین و کورالین رو دیدم عجیبه دیشب کورالین نیومده بود خونه
ا/ت : سلام
پدر جین و کورالین : سلام
رفتم نشستم سر میز و شروع کردم به صبحونه خوردن عجیبه
امروز تیکه نمیندازه بهم
کورالین : ا/ت جین کجاست؟
ا/ت : حتما رفته سرکار
کورالین : آهان
سکوت بدی بینمون بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم از سر میز پاشدم
ا/ت : ممنونم
بعدم رفتم سمت اتاقم تا حاضر شم و برم سر کارم
رفتم داخل اتاق وقتی حاضر شدم خیلی آروم رفتم پایین دیدم کسی نیست سریع رفتم سمت در که صداش اومد
پدر جین : کجا میری با این عجله
برگشتم سمتش
ا/ت : میخوام برم دیدن جین
پدر جین : باشه
عجیبه چطوری انقدر زود راضی شد ولش کن رفتم بیرون سوار تاکسی شدم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید بعد : لباس ا/ت وقتی داشت میرفت بیرون 🧡🧡
فقط اینکه من این لباسا رو میزارم که فقط لباسشو با شلوارشو تصور کنید این کیف و قهوه و موبایلو و اینا که دستشه رو فکر کنید ندیدین درباره همشون همینو میگم 😂😂😂💜💜
هر موقع لایکای این پارت برسه به 20 پارت بعدو میزارم 🌻🌻
ا/ت ویو
جین : قول میدی؟
بهش لبخند زدم
ا/ت : البته
دوباره بغلش کردم
همونطوری تو بغلم خوابش برد خوابوندمش رو تخت و رفتم پایین تا از آشپز خونه آب بیارم که در خونه باز شد پدر جین بود رفتم پشت در قایم شدم تا منو نبینه خودش تنها بود اومد تو آشپزخونه و از کابینت یه بطری برداشت و گزاشت رو میز لیوانشو برداشت و پُرش کرد انگار ویسکی بود همینطوری داشت میخورد باید از اینجا میرفتم خیلی آروم از پشت در اومدم بیرون تا خواستم برم دستمو کشید و نزاشت برم هولم داد طرف ٱپن وسط آشپزخونه که با کمر خوردم بهش کمرم درد گرفت دستمو گزاشتم رو کمرم اومد جلوم وایساد
ا/ت : بزار من برم
پدر جین : کجا میخوای بری؟
ا/ت : برم اتاقم
پدر جین : ای بابا دیدی چیشد نمیشه
ا/ت : لطفا
پدر جین : نه گفتم که نمیشه باهات کلی حرف دارم
ا/ت : ....
پدر جین : مثلا اینکه نمیتونی از دست من فرار کنی ها فکر کنم این یکی رو خودت میدونی اینکه نمیزارم با پسرم باشی
هوم؟
ا/ت :.....
پدر جین : چیه چرا حرف نمیزنی
ا/ت : بزار من برم
پدر جین : نمیشه
مست بود اینو میشد فهمید نمیدونستم چیکار کنم هلش دادم و دوییدم سمت اتاق از پایین داد زد
پدر جین : تا کی میخوای فرار کنی بلاخره که دوباره گیرت میارم
میدوییدم رسیدم به اتاق درو باز کردمو رفتم داخل سریع درو بستم و تکیه دادم به در نفس نفس میزدم چون دوییدم بودم به جین نگاه کردم خواب بود رفتم رو تخت نشستم بعد از اینکه آروم شدم دراز کشیدم به سقف خیره شدم بعد از چند دقیقه هم خوابم برد
.........
ا/ت ویو
صبح بیدار شدم دوروبرمون نگاه کردم جین نبود حتما رفته سرکار ساعتو نگاه کردم ساعت 9 بود بعد از شستن دست و صورتم و شونه کردن موهام رفتم پایین وقتی رسیدم به میز پدر جین و کورالین رو دیدم عجیبه دیشب کورالین نیومده بود خونه
ا/ت : سلام
پدر جین و کورالین : سلام
رفتم نشستم سر میز و شروع کردم به صبحونه خوردن عجیبه
امروز تیکه نمیندازه بهم
کورالین : ا/ت جین کجاست؟
ا/ت : حتما رفته سرکار
کورالین : آهان
سکوت بدی بینمون بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم از سر میز پاشدم
ا/ت : ممنونم
بعدم رفتم سمت اتاقم تا حاضر شم و برم سر کارم
رفتم داخل اتاق وقتی حاضر شدم خیلی آروم رفتم پایین دیدم کسی نیست سریع رفتم سمت در که صداش اومد
پدر جین : کجا میری با این عجله
برگشتم سمتش
ا/ت : میخوام برم دیدن جین
پدر جین : باشه
عجیبه چطوری انقدر زود راضی شد ولش کن رفتم بیرون سوار تاکسی شدم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید بعد : لباس ا/ت وقتی داشت میرفت بیرون 🧡🧡
فقط اینکه من این لباسا رو میزارم که فقط لباسشو با شلوارشو تصور کنید این کیف و قهوه و موبایلو و اینا که دستشه رو فکر کنید ندیدین درباره همشون همینو میگم 😂😂😂💜💜
هر موقع لایکای این پارت برسه به 20 پارت بعدو میزارم 🌻🌻
۶۵.۶k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.