«فراتراز دوستی»
«فراتراز دوستی»
«پارت۳»
_نن ما فقط دوستیمم(علامت هوسوک=)
=+نخیر ما فقط دوستیممم
/منم نگفتم ک دوست نباشین گفتم هم دوست باشین هم باهم اهم اهم...(ی نگاه تیز ب تهیونگ زد و دوتایی خندیدن و ت و هوسوک هم اونارو نگاه میکردین)
توهم اعصابت خورد شدو از کلاس زدی بیرون رفتی طبقه ی بالا یکم نفس عمیق کشیدی
تکلاس استاد اومد
استاد. پس ا.ت کجاست همین یکم پیش ت دفترم بود
٫خانم از کلاس رفت بیرون
استاد. کیم زما هستی؟
٫بلههه خودمم
استاد. کیم ته...کیم تهیونگ اگه هستی برو دنبال ا.ت
_ن خانم من نمیرم بگین یکی دیگ بره
استاد. کیم تهیونگ نیست دیگ..صداشو نمیشنوم براش غایبی میزنم
_استاد استادمن هستم دارم میرم دنبالش
همه خندیدن و تهیونگ در ب در دنبال ت میگشت و پیدات نمیکرد ک متوجه شد طبقه ی بالا رو نگشتع اومدم درو اروم باز کردو فهمید تو اونجایی و دید تو داری گریه میکنی بدو بدو اومد سمتت پشتت بود با دوتا دستاش شونه هاتو گرفت و تو ترسیدی و افتادی زمین دامنت یکم پف کردو داشت بالا میرفت ک با دستات جلوشو گرفتی اونم جلوت زانو زد تقریبا خیلی بهم نزدیک بودین و نفس ها همدیگه رو حس میکردین
تهیونگ اشکاتو پاک کرد و موهات ک یکم نامرتب بودو درست کرد
_پاشو بریم کلاس
+چرا اشکامو...پاک کردی؟
_خب اگه با این چهره ی گریونو موهای نامرتب بری فک میکنن من ناراحتت کردم اصلا مگ من نمیتونم موهای دوستمومرتب کنم یا اشکاشو پاک کنم؟
+من دوستتم؟(مظلوم)
_اره پس چی
+اخه من...فکر..می.کرد..م ازم بد.ت..میاد(اروم)
_من؟اتفاقا تویی ک از من بدت میاد
+نخیرم من از کسی بدم نمیاد...
_خب پس اگه بدت نمیاد چرا...
«پارت۳»
_نن ما فقط دوستیمم(علامت هوسوک=)
=+نخیر ما فقط دوستیممم
/منم نگفتم ک دوست نباشین گفتم هم دوست باشین هم باهم اهم اهم...(ی نگاه تیز ب تهیونگ زد و دوتایی خندیدن و ت و هوسوک هم اونارو نگاه میکردین)
توهم اعصابت خورد شدو از کلاس زدی بیرون رفتی طبقه ی بالا یکم نفس عمیق کشیدی
تکلاس استاد اومد
استاد. پس ا.ت کجاست همین یکم پیش ت دفترم بود
٫خانم از کلاس رفت بیرون
استاد. کیم زما هستی؟
٫بلههه خودمم
استاد. کیم ته...کیم تهیونگ اگه هستی برو دنبال ا.ت
_ن خانم من نمیرم بگین یکی دیگ بره
استاد. کیم تهیونگ نیست دیگ..صداشو نمیشنوم براش غایبی میزنم
_استاد استادمن هستم دارم میرم دنبالش
همه خندیدن و تهیونگ در ب در دنبال ت میگشت و پیدات نمیکرد ک متوجه شد طبقه ی بالا رو نگشتع اومدم درو اروم باز کردو فهمید تو اونجایی و دید تو داری گریه میکنی بدو بدو اومد سمتت پشتت بود با دوتا دستاش شونه هاتو گرفت و تو ترسیدی و افتادی زمین دامنت یکم پف کردو داشت بالا میرفت ک با دستات جلوشو گرفتی اونم جلوت زانو زد تقریبا خیلی بهم نزدیک بودین و نفس ها همدیگه رو حس میکردین
تهیونگ اشکاتو پاک کرد و موهات ک یکم نامرتب بودو درست کرد
_پاشو بریم کلاس
+چرا اشکامو...پاک کردی؟
_خب اگه با این چهره ی گریونو موهای نامرتب بری فک میکنن من ناراحتت کردم اصلا مگ من نمیتونم موهای دوستمومرتب کنم یا اشکاشو پاک کنم؟
+من دوستتم؟(مظلوم)
_اره پس چی
+اخه من...فکر..می.کرد..م ازم بد.ت..میاد(اروم)
_من؟اتفاقا تویی ک از من بدت میاد
+نخیرم من از کسی بدم نمیاد...
_خب پس اگه بدت نمیاد چرا...
۳.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.