«فراتر از دوستی»
«فراتر از دوستی»
«پارت۲»
معلم وارد کلاس شدو درس داد به درساش گوش دادم و کلاس تموم شد نگران هوسوک بودم ک چرا هنوز نیومده بیشتر اوقات میومد نمیدونم چرا نیومده(صندلیش کنار جی هوپه)همینجپری ب در خیره شده بودمو ب این فکر بودم ک یهو دیدم یکی وارد کلاس شد خیلی خوشتیپ بود همه بهش نگاه میکردن دخترا چشماشون گرد شده بود چرا دروغ بگم چشمای منم گرد شده بود از زیباییش خیلی خوشتیپ و زیبا بود اومد
و از کنارم رد شد بوی عطرش همجا پیچید خیلی خوش بو بود رفت طرف تهیونگ و بهم دست دادن
_چطوریی جیمیننن خوش اومدیی(علامت جیمین/)
/خوبمم مرسی داداش ت چطوریی(ی نگا ب جینا انداخت ک خودشو میچسبوند ب تهیونگو جلو توجه میکرد)اووو پس ایشوننم دوست دختره ایی شیطون چرا ب من نگفتی دوست دختر داری کلک تهیونگ جینا رو پس زد از خودش دور کرد
_این دوست دخترم نیس ازش متنفرم
پشت بندش جی هوپ با ی تیپ متفاوت اومد
همیشه ب من سلام میکرد بد میرفت ب کاراش میرسید ولی اینبار حتی بدون اینکه به من نگاه کنه رفتو به اون پسر جدیده سلام دادو سه تایی باهم حرف میزدن همینجوری نگاشون میکردم ک یهو زما(رفیق صمیمیش) اومد و زد پس. کلم(علامت زما:)
:این سه تا خیلی باهم جور شدن بچه ها میگن ممکنه برای همه قلدری کنن
+نخیرمم چطور میتونی همچین حرفی بزنی هوسوک همچین ادمی نیست(اینو با صدای بلند گفتی)
هر سه تا برگشتن و نگاهت کردن زما هم حاج و واج نگاهت میکردن
/اوو پس زوج دسته اولمون هوسوکو این دختر زیباست(میخندید)...
«پارت۲»
معلم وارد کلاس شدو درس داد به درساش گوش دادم و کلاس تموم شد نگران هوسوک بودم ک چرا هنوز نیومده بیشتر اوقات میومد نمیدونم چرا نیومده(صندلیش کنار جی هوپه)همینجپری ب در خیره شده بودمو ب این فکر بودم ک یهو دیدم یکی وارد کلاس شد خیلی خوشتیپ بود همه بهش نگاه میکردن دخترا چشماشون گرد شده بود چرا دروغ بگم چشمای منم گرد شده بود از زیباییش خیلی خوشتیپ و زیبا بود اومد
و از کنارم رد شد بوی عطرش همجا پیچید خیلی خوش بو بود رفت طرف تهیونگ و بهم دست دادن
_چطوریی جیمیننن خوش اومدیی(علامت جیمین/)
/خوبمم مرسی داداش ت چطوریی(ی نگا ب جینا انداخت ک خودشو میچسبوند ب تهیونگو جلو توجه میکرد)اووو پس ایشوننم دوست دختره ایی شیطون چرا ب من نگفتی دوست دختر داری کلک تهیونگ جینا رو پس زد از خودش دور کرد
_این دوست دخترم نیس ازش متنفرم
پشت بندش جی هوپ با ی تیپ متفاوت اومد
همیشه ب من سلام میکرد بد میرفت ب کاراش میرسید ولی اینبار حتی بدون اینکه به من نگاه کنه رفتو به اون پسر جدیده سلام دادو سه تایی باهم حرف میزدن همینجوری نگاشون میکردم ک یهو زما(رفیق صمیمیش) اومد و زد پس. کلم(علامت زما:)
:این سه تا خیلی باهم جور شدن بچه ها میگن ممکنه برای همه قلدری کنن
+نخیرمم چطور میتونی همچین حرفی بزنی هوسوک همچین ادمی نیست(اینو با صدای بلند گفتی)
هر سه تا برگشتن و نگاهت کردن زما هم حاج و واج نگاهت میکردن
/اوو پس زوج دسته اولمون هوسوکو این دختر زیباست(میخندید)...
۳.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.