فیک شرط دروغ پارت۳
جونگکوک. متاسفم ولی...
بنگ پی دی نیم اومد و باعث شد همه ی کسایی که جمع شده بودند پخش بشند و مشغول کارشون بشن...
پی دی نیم. سلااام بی تی اس
[ برگشت طرف رونا ] و.. شما اسمتون؟؟!!
رونا با عصبانیت گفت
رونا . چوی رونا هستم
______________________
لباس رونا :
آبی خوشرنگ اکلیلی تا بالای زانو. کمربند سفید روی کمرش که به خوبی کمر باریکش رو به نمایش میگذاره. کفش پاشنه بلند سفید اکلیلی و موهای مشکی گوجه ای با روبان سفید.
___________________
"""رونا ویو"""
وقتی وارد سالن شدم همه زل زده بودن بهم و انگار با نگاهاشون میخواستن ادم و بخورن...چشونه اینا...یهو چشمم خورد به جونگکوک که با دهن باز داشت به لباسم نگاه میکرد رفتم سمتش و چشم تو چشم شدیم... واقعا میتونم بگم یه بیگ بوی واقعیه حوری که شونه های من تا سینه هاشه ولی سرم به گردنش میرسه... از دور اینجوری به نظر نمیرسه هرچند هیکل ورزشکارش از دور هم کاملا معلومه.
رونا. ببند
جونگکوک. ها؟
رونا. دهنتو
یکی از دستمام طبق عادت پشت کمرم بود و اونیکی رو بردم طرف چونش و فشارش دادم...خودش متوجه شد و خنده ی خرگوشی کرد که قلبم ذوب شد.. تا حالا همچین لبخند زیبایی ندیده بودم.[پس لبخند نامجون و تهیونگ و شوگا رو ندیدی کوری مگه 😂] ولی با خودم گفتم آروم باش دختر چت شده نکنه عاشق بشی ...هه...من؟ من کجا این بچه پولدارا کجا [ حالا یجوری میگه انگار از جوب های ایران رفته سئول]
جونگکوک. کجایی دختر؟
رونا. هیچی همین...
**عکس بردار** . لطفا زودتر تشریف بیارید روی سکو
___________________
**عکس بردار** . اقای جونگکوک لطفا یکم نزدیک تر بشید به خانم رونا...نزدیک تر....خب دستتون ..رو عام...بزارید روی کمرشون.
پی دی نیم . زود باش جونگکوک یالا
اما انگار همه انتظار داشتن رونا اعتراض کنه چون اون دختری نیست که به همین راحتی اجازه
بده بهش دست بزنن.
رونا ویو.
انگار منتظر شکایت کردن من بودن ولی... مغر و قلبم دستورای متفاوتی میدادن.نمیدونستم چیکار کنم انگار خوشم میومد. اره ازش خوشم میاد...میدونی..عجیبه ولی اون حس و دوستش دارم
چم شده؟ چرا تبدیل شدم به یه دختر هیز و هرزه؟
.....................
جونگکوک که انگار از خداش بود به طرف رونا قدم برمیداشت و رونا انقدر ذهنش درگیر بود که متوجه نشد با هر قدم جونگکوک همزمان ضربان قلبش ، صدای پچ پچ ها و هین کشیدن ها بیشتر میشد.
رونا ویو.
اه لعنتی دوباره سرگیجه همیشگی بخاطر استرس.
جونگکوک بالاخره نزدیکم شد حوری که نفسش به صورتم میخورد و فاصله صورتمون میلی متری بود...به سختی جلوی لبخندمو میگرفتم.
جونگوک.انگار بدت هم نمیاد
رونا. چی؟...ن...نه..معلومه که..نه ولی خب چیکار کنم؟
جونگکوک هیچی همینطور عین یه دختر خوب بمون
بجای اینکه چیزی بگم دستمو بردم دور گردنش و دوباره لبخند خرگوشی جذابش....
بنگ پی دی نیم اومد و باعث شد همه ی کسایی که جمع شده بودند پخش بشند و مشغول کارشون بشن...
پی دی نیم. سلااام بی تی اس
[ برگشت طرف رونا ] و.. شما اسمتون؟؟!!
رونا با عصبانیت گفت
رونا . چوی رونا هستم
______________________
لباس رونا :
آبی خوشرنگ اکلیلی تا بالای زانو. کمربند سفید روی کمرش که به خوبی کمر باریکش رو به نمایش میگذاره. کفش پاشنه بلند سفید اکلیلی و موهای مشکی گوجه ای با روبان سفید.
___________________
"""رونا ویو"""
وقتی وارد سالن شدم همه زل زده بودن بهم و انگار با نگاهاشون میخواستن ادم و بخورن...چشونه اینا...یهو چشمم خورد به جونگکوک که با دهن باز داشت به لباسم نگاه میکرد رفتم سمتش و چشم تو چشم شدیم... واقعا میتونم بگم یه بیگ بوی واقعیه حوری که شونه های من تا سینه هاشه ولی سرم به گردنش میرسه... از دور اینجوری به نظر نمیرسه هرچند هیکل ورزشکارش از دور هم کاملا معلومه.
رونا. ببند
جونگکوک. ها؟
رونا. دهنتو
یکی از دستمام طبق عادت پشت کمرم بود و اونیکی رو بردم طرف چونش و فشارش دادم...خودش متوجه شد و خنده ی خرگوشی کرد که قلبم ذوب شد.. تا حالا همچین لبخند زیبایی ندیده بودم.[پس لبخند نامجون و تهیونگ و شوگا رو ندیدی کوری مگه 😂] ولی با خودم گفتم آروم باش دختر چت شده نکنه عاشق بشی ...هه...من؟ من کجا این بچه پولدارا کجا [ حالا یجوری میگه انگار از جوب های ایران رفته سئول]
جونگکوک. کجایی دختر؟
رونا. هیچی همین...
**عکس بردار** . لطفا زودتر تشریف بیارید روی سکو
___________________
**عکس بردار** . اقای جونگکوک لطفا یکم نزدیک تر بشید به خانم رونا...نزدیک تر....خب دستتون ..رو عام...بزارید روی کمرشون.
پی دی نیم . زود باش جونگکوک یالا
اما انگار همه انتظار داشتن رونا اعتراض کنه چون اون دختری نیست که به همین راحتی اجازه
بده بهش دست بزنن.
رونا ویو.
انگار منتظر شکایت کردن من بودن ولی... مغر و قلبم دستورای متفاوتی میدادن.نمیدونستم چیکار کنم انگار خوشم میومد. اره ازش خوشم میاد...میدونی..عجیبه ولی اون حس و دوستش دارم
چم شده؟ چرا تبدیل شدم به یه دختر هیز و هرزه؟
.....................
جونگکوک که انگار از خداش بود به طرف رونا قدم برمیداشت و رونا انقدر ذهنش درگیر بود که متوجه نشد با هر قدم جونگکوک همزمان ضربان قلبش ، صدای پچ پچ ها و هین کشیدن ها بیشتر میشد.
رونا ویو.
اه لعنتی دوباره سرگیجه همیشگی بخاطر استرس.
جونگکوک بالاخره نزدیکم شد حوری که نفسش به صورتم میخورد و فاصله صورتمون میلی متری بود...به سختی جلوی لبخندمو میگرفتم.
جونگوک.انگار بدت هم نمیاد
رونا. چی؟...ن...نه..معلومه که..نه ولی خب چیکار کنم؟
جونگکوک هیچی همینطور عین یه دختر خوب بمون
بجای اینکه چیزی بگم دستمو بردم دور گردنش و دوباره لبخند خرگوشی جذابش....
۷.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.