فیک شرط دروغ پارت۲
رونا. بله بله میدونم..اصلا ازشون خوشم نمیاد
کارفرما. واقعا؟ خب پس به خودت میسپارم
نوشیدنی هارو برد بالا بعد
از در زدن وارد شد و گزاشت روی میز همه بهش خیره شده بودن
(رونا خیلی دختر خوشگلیه)
رونا. انیووسیونگ ... بفرمایید
و بعد با قیافه ای پوکر به اعضای بی تی اس نگاه کرد.
و با قیافه ی کیوت و چشمای غرق شده ی یکی از اون پسرا ناخوداگاه لبخند زد و خندش گرفت ولی سریع خودشو جمع و جور کرد...
پی دی نیم. رونا شی میتونی یه لحظه بشینی؟
رونا. بله.... [نشست]
بفرمایید
پی دی نیم.شما مثل خانم های دیگه ی اینجا نیستین... ۲ ماه هست که اینجا کار میکنین درسته؟
رونا. ممنون...نه ۳ ماه و ۵ روز
پی دی نیم. اها...خب شما بدن و چهره ی خیلی خوبی دارین و همچنین تاحالا مدل یا بازیگر نبودید و چهرتون نااشناست میتونید با بی تی اس همکاری کنید؟
رونا ویو .
همکاری با بی تی اس؟ من؟ هه حتما باز دارم خوابی چیزی میبینم شایدم از بس فیک خوندم خیالاتی شدم.
[با صداش به خودم اومدم ]
پی دی نیم. خانم؟ اگه انجامش بدید حمایتتون میکنم و درامد خوبی هم نصیبتون میشه چون شما بدنتون...
رونا.اقای محترم میشه صحبت راجبع بدن من رو بزارید کنار؟ من میتونم انجامش بدن اما شرط دارم....اول اینکه لباس باز ی نباشه و دوم اینکه فاصلشونو رعایت کنن و سوم چشماتونو بشورید...که انقدر رو بدن بقیه فکوز نکنه
دهنشون باز مونده بود ولی من همچنان جدی داشتم به می دی نیم نگاه میکردم
معلومه که اعضای بی تی اس به سختی دارن جلوی خندشونو میگیرن
پی دی نیم. و اگه قبول نک...
رونا. اگه قبول نکنین منم قبول نمیکنم چون شما بودید که پیشنهاد دادین نه من...
پی دی نیم. بله...به هرحال بعدا بهتون اطلاع میدم
______-----'دوماه بعد'-----_______
[شرط های رونا توسط بیگ هیت قبول شد]
رونا داشت از کنار اعضای بی تی اس که روی مبل نشسته بودند رد میشد که ... (رونا کلاه کپ و کلاه هودی روی سرشه و سرش توی گوشیه)
جونگکوک. ببخشید
رونا. بله؟
]
جونگکوک. اسمتون چیه؟
رونا. فکر نکنم بهتون مربوط باشه
جونگکوک.بله درسته...اما خب راستش... میخواستم برام شیرموز بیارید
[جیمین بهش سیخونک زد]
رونا. من خدمتکارتون نیستم آقای...؟
جونگکوک. جونگکوک هستم.. ولی تو.. چیزه ... یعنی شما میتونی کوک صدام کنی
رونا. خب .... کوک من خدمتکارت نیستم که بهم دستور میدی(بی اختیار کیوت ولی با صدای بلند)
[جونگکوک تک خنده ای کرد]
جونگکوک. من متاسفم قصدم
رونا. بله میدونم عادت داری به هروی میرسی دستور بدی اونم خودشو پاره کنه تا انجانش بده و خرذوق شه
جونگکوک. اما...
رونا. اما من مثل اونا نیستم
[رفت بغل گوشش] جونگکوک
[قلب جونگکوک تا مرز ایست رفت]
کارفرما. واقعا؟ خب پس به خودت میسپارم
نوشیدنی هارو برد بالا بعد
از در زدن وارد شد و گزاشت روی میز همه بهش خیره شده بودن
(رونا خیلی دختر خوشگلیه)
رونا. انیووسیونگ ... بفرمایید
و بعد با قیافه ای پوکر به اعضای بی تی اس نگاه کرد.
و با قیافه ی کیوت و چشمای غرق شده ی یکی از اون پسرا ناخوداگاه لبخند زد و خندش گرفت ولی سریع خودشو جمع و جور کرد...
پی دی نیم. رونا شی میتونی یه لحظه بشینی؟
رونا. بله.... [نشست]
بفرمایید
پی دی نیم.شما مثل خانم های دیگه ی اینجا نیستین... ۲ ماه هست که اینجا کار میکنین درسته؟
رونا. ممنون...نه ۳ ماه و ۵ روز
پی دی نیم. اها...خب شما بدن و چهره ی خیلی خوبی دارین و همچنین تاحالا مدل یا بازیگر نبودید و چهرتون نااشناست میتونید با بی تی اس همکاری کنید؟
رونا ویو .
همکاری با بی تی اس؟ من؟ هه حتما باز دارم خوابی چیزی میبینم شایدم از بس فیک خوندم خیالاتی شدم.
[با صداش به خودم اومدم ]
پی دی نیم. خانم؟ اگه انجامش بدید حمایتتون میکنم و درامد خوبی هم نصیبتون میشه چون شما بدنتون...
رونا.اقای محترم میشه صحبت راجبع بدن من رو بزارید کنار؟ من میتونم انجامش بدن اما شرط دارم....اول اینکه لباس باز ی نباشه و دوم اینکه فاصلشونو رعایت کنن و سوم چشماتونو بشورید...که انقدر رو بدن بقیه فکوز نکنه
دهنشون باز مونده بود ولی من همچنان جدی داشتم به می دی نیم نگاه میکردم
معلومه که اعضای بی تی اس به سختی دارن جلوی خندشونو میگیرن
پی دی نیم. و اگه قبول نک...
رونا. اگه قبول نکنین منم قبول نمیکنم چون شما بودید که پیشنهاد دادین نه من...
پی دی نیم. بله...به هرحال بعدا بهتون اطلاع میدم
______-----'دوماه بعد'-----_______
[شرط های رونا توسط بیگ هیت قبول شد]
رونا داشت از کنار اعضای بی تی اس که روی مبل نشسته بودند رد میشد که ... (رونا کلاه کپ و کلاه هودی روی سرشه و سرش توی گوشیه)
جونگکوک. ببخشید
رونا. بله؟
]
جونگکوک. اسمتون چیه؟
رونا. فکر نکنم بهتون مربوط باشه
جونگکوک.بله درسته...اما خب راستش... میخواستم برام شیرموز بیارید
[جیمین بهش سیخونک زد]
رونا. من خدمتکارتون نیستم آقای...؟
جونگکوک. جونگکوک هستم.. ولی تو.. چیزه ... یعنی شما میتونی کوک صدام کنی
رونا. خب .... کوک من خدمتکارت نیستم که بهم دستور میدی(بی اختیار کیوت ولی با صدای بلند)
[جونگکوک تک خنده ای کرد]
جونگکوک. من متاسفم قصدم
رونا. بله میدونم عادت داری به هروی میرسی دستور بدی اونم خودشو پاره کنه تا انجانش بده و خرذوق شه
جونگکوک. اما...
رونا. اما من مثل اونا نیستم
[رفت بغل گوشش] جونگکوک
[قلب جونگکوک تا مرز ایست رفت]
۸.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.