پارت 6 فصل 2 راهیه بهشت
پارت 6 فصل 2 راهیه بهشت
کورولا : چی میخوای ، واسه چی اومدی
شیطان : سلام میشه بیای اینور کارت دارم
کورولا : چیکار داری؟
شیطان : بیا تا بهت بگم
کورولا : نمیام میخوای چیکار کنی
شیطان : لطفا بیا
کورولا : نمیام نمیتونی دوباره گولم بزنی
شیطان : نه ایندفعه واقعا کارت دارم
کورولا : تو خوابت ببینی
رفت عجب آدمیه البته حقم داره دفعه قبلم گولش زدم بهتره برم سراغ یکی دیگشون
رفتم سراغ الاهه دریا
جیهوپ ویو
رفتم عمارت یه سر به ا/ت زدم خوب بود هنوز بهوش نیومده بود یه غذا درست کردم یکمشو خوردم یکمشم برای ا/ت نگه داشتم اگه بیدار شد بخوره
* فلش بک به شب *
جیهوپ ویو
رفتم سراغ الاهه دریا
جیهوپ ویو
رفتم عمارت یه سر به ا/ت زدم خوب بود هنوز بهوش نیومده بود یه غذا درست کردم یکمشو خوردم یکمشم برای ا/ت نگه داشتم اگه بیدار شد بخوره
* فلش بک به شب *
جیهوپ ویو
خیلی وقته که ا/ت تب کرده تبش پایین نمیاد هر کاری میکنم درست نمیشه دیگه نتونستم تحمل کنم پاشدم رفتم خونه ی پدر در زدم درو باز کرد
پدر : جیهوپ ؟ چیزی شده این وقت شب؟
جیهوپ : پدر کمکم کن
پدر : چی شده پسرم
جیهوپ : ا/ت تب کرده هر کاری میکنم خوب نمیشه دارم دیوونه میشم اگه بلایی سرش بیاد
پدر : وایسا منو ببر منو ببر اونجا
جیهوپ : باشه
براید استایل بغلش کردم و بردمش سمت عمارت جلوی در که رسیدم گزاشتمش زمین و درو باز کردم
پدر : کدوم اتاقه؟
بهش نشون دادم اتاقو رفت داخل تا ا/تو دید دویید سمتش روی تخت کنارش نشست
پدر : چند وقته اینطوری شده؟
جیهوپ : 6 ساعتی میشه
پدر : دمای بدنش خیلی بالاس
پارچه رو برداشت و دوباره تو آب خیس کرد و گزاشت رو پیشونیش
جیهوپ : همه کار کردم ولی نه هیچ کدوم جواب نداد
پدر : امیدوارم اتفاقی نیوفته
................
2 ساعت گذشته ولی هنوزم خوب نشده دمای بدنش بالا و بالا تر میره صورتش قرمز شده بود منو پدر مونده بودیم چیکار کنیم
پدر : اینطوری پیش بره قدرتشو از دست میده و تلسم میشه
جیهوپ : تا حالا دربارش بهم چیزی نگفتی
رفت سمت ا/تو گردنبندشو بالا اورد تا بتونم ببینم دور گردنبندشو ریشه های سبزی کشیده شده بود
پدر : این ریشه هارو میبینی دور گردنبند
جیهوپ : آ آره
پدر : اینطوری پیش بره گردنبند که داخل این ریشه ها فرو میره هیچ ا/تم داخل ریشه ها فرو میره و دیگه نه الاهه طبیعتی میمونه نه قدرت الاهه طبیعتی
پتو رو از روی ا/ت کنار زد تا زانوهاشو ریشه ها گرفته بودن
جیهوپ : نه امکان نداره یه راهی باید باشه بگو که یه راهی هست
پدر : یه راهی هست ولی خطرناکه نمیتونم این ریسک و بکنم اگه جواب نده برای همیشه داخل ریشه ها فرو میره اگه هم جواب بده نجات پیدا میکنه
جیهوپ : اما ممکنه جواب نده
پدر : ممکنه ، ممکنه هم جواب بده
جیهوپ : راه دیگه ای نیست؟
پدر : نه...متاسفانه بنظرم این که امتحان کنیم خیلی بهتر از اینه که بزاریم همینطوری توی ریشه ها ناپدید بشه
جیهوپ : اما ممکنه که اینطوری خوب بشه
پدر : احتمالش خیلی کمه شاید 6 درصد ممکنه که خودش خوب بشه ولی اون احتمالش 50 50 هست احتمالش بیشتره
جیهوپ : من میترسم
پدر : نترس اون خیلی قویه چیزیش نمیشه
جیهوپ : من بهش گفتم که این کارو نکن گوش نکرد
پدر : اون نجات پیدا میکنه ایمان داشته باش کسی که 3 مرحله به اون سختی رو رد کرده اینو هم رد میکنه
معلوم بود میخواست به من امید بده در حالی که خودش هیچ امیدی نداشت یه حسی بهم میگفت باید اون کاری که میگفتو انجام بده
جیهوپ : انجامش بده
پدر : مطمعنی راه برگشتی نداره
جیهوپ : خودت چی فکر میکنی
پدر : .... راستش بنظر منم این فکر بهتریه
جیهوپ : پس لطفا انجامش بده پدر
رفت کنار تخت وایساد و یه رمزی خوند نمیدونم به چه زبونی بود تا حالا نشنیده بودم ا/ت کم کم اومد بالا و روی هوا معلق شد به پدر نگاه کردم چشماش سفید شده بود و می درخشید یهو یه نور شدیدی کل اتاقو گرفت رومو اونور کردم و چشمامو با دست گرفتم صداشو میشنیدم هنوز داشت رمزو میخوند هر لحظه صداش بلند تر و بلند تر میشد که یهو صداش قط شد چشمامو باز کردم ا/ت رو تخت خوابیده بود هنوزم پاها و گردنبندشو ریشه ها گرفته بودن پدر نفس نفس میزد
جیهوپ : چی شد خوب میشه مگه نه
سرشو پایین گرفت
جیهوپ : یه چیزی بگو پدر
پدر : متاسفم اگه میخواست خوب بشه الان باید خوب میشد
جیهوپ : چی؟ ...امکان نداره
اشکام میریختن نباید به این زودی بره نباید بره
جیهوپ : نه نه اون نمیره
بهش نگاه کردم ریشه ها تا کمرش رسیدن سریع دوییدم سمتش و کنارش روی زانو هام نشستم
کورولا : چی میخوای ، واسه چی اومدی
شیطان : سلام میشه بیای اینور کارت دارم
کورولا : چیکار داری؟
شیطان : بیا تا بهت بگم
کورولا : نمیام میخوای چیکار کنی
شیطان : لطفا بیا
کورولا : نمیام نمیتونی دوباره گولم بزنی
شیطان : نه ایندفعه واقعا کارت دارم
کورولا : تو خوابت ببینی
رفت عجب آدمیه البته حقم داره دفعه قبلم گولش زدم بهتره برم سراغ یکی دیگشون
رفتم سراغ الاهه دریا
جیهوپ ویو
رفتم عمارت یه سر به ا/ت زدم خوب بود هنوز بهوش نیومده بود یه غذا درست کردم یکمشو خوردم یکمشم برای ا/ت نگه داشتم اگه بیدار شد بخوره
* فلش بک به شب *
جیهوپ ویو
رفتم سراغ الاهه دریا
جیهوپ ویو
رفتم عمارت یه سر به ا/ت زدم خوب بود هنوز بهوش نیومده بود یه غذا درست کردم یکمشو خوردم یکمشم برای ا/ت نگه داشتم اگه بیدار شد بخوره
* فلش بک به شب *
جیهوپ ویو
خیلی وقته که ا/ت تب کرده تبش پایین نمیاد هر کاری میکنم درست نمیشه دیگه نتونستم تحمل کنم پاشدم رفتم خونه ی پدر در زدم درو باز کرد
پدر : جیهوپ ؟ چیزی شده این وقت شب؟
جیهوپ : پدر کمکم کن
پدر : چی شده پسرم
جیهوپ : ا/ت تب کرده هر کاری میکنم خوب نمیشه دارم دیوونه میشم اگه بلایی سرش بیاد
پدر : وایسا منو ببر منو ببر اونجا
جیهوپ : باشه
براید استایل بغلش کردم و بردمش سمت عمارت جلوی در که رسیدم گزاشتمش زمین و درو باز کردم
پدر : کدوم اتاقه؟
بهش نشون دادم اتاقو رفت داخل تا ا/تو دید دویید سمتش روی تخت کنارش نشست
پدر : چند وقته اینطوری شده؟
جیهوپ : 6 ساعتی میشه
پدر : دمای بدنش خیلی بالاس
پارچه رو برداشت و دوباره تو آب خیس کرد و گزاشت رو پیشونیش
جیهوپ : همه کار کردم ولی نه هیچ کدوم جواب نداد
پدر : امیدوارم اتفاقی نیوفته
................
2 ساعت گذشته ولی هنوزم خوب نشده دمای بدنش بالا و بالا تر میره صورتش قرمز شده بود منو پدر مونده بودیم چیکار کنیم
پدر : اینطوری پیش بره قدرتشو از دست میده و تلسم میشه
جیهوپ : تا حالا دربارش بهم چیزی نگفتی
رفت سمت ا/تو گردنبندشو بالا اورد تا بتونم ببینم دور گردنبندشو ریشه های سبزی کشیده شده بود
پدر : این ریشه هارو میبینی دور گردنبند
جیهوپ : آ آره
پدر : اینطوری پیش بره گردنبند که داخل این ریشه ها فرو میره هیچ ا/تم داخل ریشه ها فرو میره و دیگه نه الاهه طبیعتی میمونه نه قدرت الاهه طبیعتی
پتو رو از روی ا/ت کنار زد تا زانوهاشو ریشه ها گرفته بودن
جیهوپ : نه امکان نداره یه راهی باید باشه بگو که یه راهی هست
پدر : یه راهی هست ولی خطرناکه نمیتونم این ریسک و بکنم اگه جواب نده برای همیشه داخل ریشه ها فرو میره اگه هم جواب بده نجات پیدا میکنه
جیهوپ : اما ممکنه جواب نده
پدر : ممکنه ، ممکنه هم جواب بده
جیهوپ : راه دیگه ای نیست؟
پدر : نه...متاسفانه بنظرم این که امتحان کنیم خیلی بهتر از اینه که بزاریم همینطوری توی ریشه ها ناپدید بشه
جیهوپ : اما ممکنه که اینطوری خوب بشه
پدر : احتمالش خیلی کمه شاید 6 درصد ممکنه که خودش خوب بشه ولی اون احتمالش 50 50 هست احتمالش بیشتره
جیهوپ : من میترسم
پدر : نترس اون خیلی قویه چیزیش نمیشه
جیهوپ : من بهش گفتم که این کارو نکن گوش نکرد
پدر : اون نجات پیدا میکنه ایمان داشته باش کسی که 3 مرحله به اون سختی رو رد کرده اینو هم رد میکنه
معلوم بود میخواست به من امید بده در حالی که خودش هیچ امیدی نداشت یه حسی بهم میگفت باید اون کاری که میگفتو انجام بده
جیهوپ : انجامش بده
پدر : مطمعنی راه برگشتی نداره
جیهوپ : خودت چی فکر میکنی
پدر : .... راستش بنظر منم این فکر بهتریه
جیهوپ : پس لطفا انجامش بده پدر
رفت کنار تخت وایساد و یه رمزی خوند نمیدونم به چه زبونی بود تا حالا نشنیده بودم ا/ت کم کم اومد بالا و روی هوا معلق شد به پدر نگاه کردم چشماش سفید شده بود و می درخشید یهو یه نور شدیدی کل اتاقو گرفت رومو اونور کردم و چشمامو با دست گرفتم صداشو میشنیدم هنوز داشت رمزو میخوند هر لحظه صداش بلند تر و بلند تر میشد که یهو صداش قط شد چشمامو باز کردم ا/ت رو تخت خوابیده بود هنوزم پاها و گردنبندشو ریشه ها گرفته بودن پدر نفس نفس میزد
جیهوپ : چی شد خوب میشه مگه نه
سرشو پایین گرفت
جیهوپ : یه چیزی بگو پدر
پدر : متاسفم اگه میخواست خوب بشه الان باید خوب میشد
جیهوپ : چی؟ ...امکان نداره
اشکام میریختن نباید به این زودی بره نباید بره
جیهوپ : نه نه اون نمیره
بهش نگاه کردم ریشه ها تا کمرش رسیدن سریع دوییدم سمتش و کنارش روی زانو هام نشستم
۵۱.۷k
۰۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.