P20
ویو هانا
چشمم به یه پرونده خورد (جانگ سونگ تاک) این که پسر آقای جانگهه بزار ببینم
+جانگ سونگ تاک مبتلا به بیماری تریکو تیلو مانیا (اختلال کشیدن مو هست بچه ها)
باورم نمیشه این بیماری میتونه ارثی باشه یعنی آقای جانگ یه پسر روانی داره؟این خلاف قانونه با این وضع نباید رئیس تیمارستان بشه
اوفف مهم نیست حالا که مرده برم دنبال پرونده کوک
این انبار چراغ نداشت برای همین داشتم با چراغ گوشی دنبالش میگشتم
+کجایی پسسس
یهو گوشیم از دستم افتاد
+اههه
خم شدم برش دارم که جلوم دو تا پا دیدم آروم آروم کمرمو صاف کردم که دیدم یه پسر جلومه
»کمکی از دستم بر میاد؟(لبخند)
آب دهنمو قورت دادم
+شما؟
»سونگ تاک هستم
یهو زیر دلم خالی شد احساس ترس کردم چطور ممکنه اینجا باشه
+شما از کی اینجایید؟
»من خیلی وقته تماشاتون میکنم
+از کجا
»همینجا
نور چراغو جلو صورتش گرفتم و صورتشو دیدم
لباش با نخ دوخته شده بود و لبخند ایجاد کرده بود جلوی خودمو گرفتم تا جیغ نزنم
»بابامو تو کشتی؟
چی؟این چی میدونه از کجا آخه
+من کاری نکردم
«تو و جئون این کارو کردید مگه نه؟
همینجوری نزدیکم میشد و من عقب میرفتم
«دوست داری موهاتو آنقدر بکشم تا از جاش در بیاد؟
«دوست داری از موهات آویزونت کنم؟
»و یا دلت میخواد اون جئونو سر به نیست کنم
+تو نمیتونییی اون خیلی قویههه هرکیو گول بزنی اونو نمیتونی گول بزنییی
یهو دستشو گذاشت زیر گلوم
ویو کوک
جلسه کاریم تموم شده بود اومدم بیرون گوشیمو از سایلنت در آوردم دیدم هانا ۱۵ بار زنگ زده
شمارشو گرفتم ولی جواب نمیداد
یه بار دو بار سه بار
-چرا جواب نمیدهههه
نامجون:چته مرد؟
-ببینم میتونی لوکیشن این شماره رو پیدا کنی؟
نامجون:آره شمارشو بده
شماره رو دادم بهش
«چندمین بعد»
نامجون:پیداش کردم
-کجاست؟
نامجون:توی تیمارستان جانگیون هست
روبه راننده گفتم
-برو تیمارستان جانگیون
#چشم
-تندتر
خماریو خمارییی
لایک:۴۰
کامنت:۴۵
چشمم به یه پرونده خورد (جانگ سونگ تاک) این که پسر آقای جانگهه بزار ببینم
+جانگ سونگ تاک مبتلا به بیماری تریکو تیلو مانیا (اختلال کشیدن مو هست بچه ها)
باورم نمیشه این بیماری میتونه ارثی باشه یعنی آقای جانگ یه پسر روانی داره؟این خلاف قانونه با این وضع نباید رئیس تیمارستان بشه
اوفف مهم نیست حالا که مرده برم دنبال پرونده کوک
این انبار چراغ نداشت برای همین داشتم با چراغ گوشی دنبالش میگشتم
+کجایی پسسس
یهو گوشیم از دستم افتاد
+اههه
خم شدم برش دارم که جلوم دو تا پا دیدم آروم آروم کمرمو صاف کردم که دیدم یه پسر جلومه
»کمکی از دستم بر میاد؟(لبخند)
آب دهنمو قورت دادم
+شما؟
»سونگ تاک هستم
یهو زیر دلم خالی شد احساس ترس کردم چطور ممکنه اینجا باشه
+شما از کی اینجایید؟
»من خیلی وقته تماشاتون میکنم
+از کجا
»همینجا
نور چراغو جلو صورتش گرفتم و صورتشو دیدم
لباش با نخ دوخته شده بود و لبخند ایجاد کرده بود جلوی خودمو گرفتم تا جیغ نزنم
»بابامو تو کشتی؟
چی؟این چی میدونه از کجا آخه
+من کاری نکردم
«تو و جئون این کارو کردید مگه نه؟
همینجوری نزدیکم میشد و من عقب میرفتم
«دوست داری موهاتو آنقدر بکشم تا از جاش در بیاد؟
«دوست داری از موهات آویزونت کنم؟
»و یا دلت میخواد اون جئونو سر به نیست کنم
+تو نمیتونییی اون خیلی قویههه هرکیو گول بزنی اونو نمیتونی گول بزنییی
یهو دستشو گذاشت زیر گلوم
ویو کوک
جلسه کاریم تموم شده بود اومدم بیرون گوشیمو از سایلنت در آوردم دیدم هانا ۱۵ بار زنگ زده
شمارشو گرفتم ولی جواب نمیداد
یه بار دو بار سه بار
-چرا جواب نمیدهههه
نامجون:چته مرد؟
-ببینم میتونی لوکیشن این شماره رو پیدا کنی؟
نامجون:آره شمارشو بده
شماره رو دادم بهش
«چندمین بعد»
نامجون:پیداش کردم
-کجاست؟
نامجون:توی تیمارستان جانگیون هست
روبه راننده گفتم
-برو تیمارستان جانگیون
#چشم
-تندتر
خماریو خمارییی
لایک:۴۰
کامنت:۴۵
۱.۱k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.