مدل جذابم✨ پارت 3
بعد اینکه رنگ مو های جدیدمون رو دیدیم با هم برگشتیم خونه🚶♀️🏡 تا واسه فردا اماده بشیم و قرار شد یکم در باره گروهی که قراره با اون ها عکاسی کنیم فک کنیم و هر چیزی در این باره کشف کردیم توی گروه سه تایمون بگیم. از زبون شما: وقتی رسیدم خونه دیگه دوش نگرفتم چون میترسیدم رنگ موهام برن ولی وقتی روی تختم رداز کشیدم دیدم هیچ جوره نمیتونم دوم بیارم پس یه کلاه زد آب گذاشتم سرم و تمام موهام رو جمع کردم توش تا آب بهش نخوره😆(خودتون تصور کنید چی میگم) بعد از اینکه از حموم در اومدم لباس پوشیدم و خوابیدم😴
فردا: از زبان شما : صبح زود از خواب پاشدم (هانا یه دختر صحر خیزی هست و هیچ موقع زیاد نمی خوابه حتی اگه نصفه شب بخوابه ،و همیشه نهاتا تا ساعت 9 میخوابید ) سریع رفتم پایین از آشپزمون👩🍳 خواستم یه چیز ساده برام آماده کنه🍞🥓 چون امروز عکاسی داشتم نمی تونستم یه چیز سنگین بخورم . بعد خوردن صبحونه ام شروع کردم به حاضر شدن یه لباس یاسی یا بفش یا یه لباسی توی این تن رنگ ها رو مد نظر داشتم واسه این که میخواستم با رنگ موهام ست کنم و از همیشه جذاب تر🤩 به نظر برسم.
یه لباس بدون یقه رو که تا روی رونم بود و پایین اون تور داشت رو انتخاب کردم( عکس لباس رو براتون گذاشتم و کفش هایی هم که پوشیده هم توی عکس هست) وپوشیدم 😃و شروع کردم به درست کردن موهام چون قرار بود مدل موهام رو عکاسی کنیم واسه همین کار زیادی باهاشون نکردم فقط موهام رو که صاف بود پشتم انداختم و دوتا دسته مو از کنار پیشونیم برداشتم بافتمشون و بردم پشت و با یه گیرۀ سر که گل صورتی داشت🌺 به هم وصل کردم بعد تموم شدن کار موهام شروع به آرایش کردم یه سایه با تناژ یاسی صورتی زدم و یه کمی به گونه هام رنگ دادم و یه رژ لب خیلی کم رنگ زدم💄 و راه افتادم سمت شرکت (دوستان باید بگم که رایونگ و بونا خودشون با ماشین هاشون میان شرکت و نیازی نیست هانا بره دنبال اون ها)
وقتی رسیدم به شرکت ماشینم رو پارک کردم 🚗و سوار آسانسور شدم و بالا رفتم از آسانسور اومدم بیرون و به سالنی که قرار بود عکاسی کنیم خواستم برم که رایونگ بهم زنگ زد🔔 و بهم گفت رسیده من هم کنار آسانسور واستادم🧍♀️ و منتظر رایونگ شدم تا با هم بریم وقتی که منتظر رایونگ بودم در اسانسور باز شد فکر کردم رایونگه برای همین با لبخند جلو رفتم 🙂و دیدم که رایونگ توی آسانسور نیست (توی ذهنتون دارید فکر میکنید و یه قیافۀ خشک رو به خودتون گرفتید) -حدس زدم که رایونگ نباشه آخه این دختر هیچ وقت این قدر زود و به موقع جایی نمیره 😠(و با انداختن بالای ابروهاتو) دوباره با خودم گفتم -این حتما داره توی ماشین یا آرایشش رو عوض میکنه یا مدل موهاشو😐
حالا افرادی که توی آسانسور دیدم : خیلی خاص بودن یعنی خواص نبودن یه جوری بودن 🥴هفتا پسر خوش استایل و شیک🧍♂️ که خیلی هم اقا به نظر میرسیدن با کت شلوار🧥👖 های اتو کشیده شده و یه دست که خط اتو رو شلوار هاشون مونده بود با ماسک😷 و عینک افتابی😎 و کلاه توی اسانسور بودن خیلی تعجب آور بود😬 ولی من اصلا سعی نکردم توی چهرم احساس تعجب رو نشون بدم و با یه لبخند رفتم کنار🙂 و زنگ زدم به رایونگ📱:
مکالمه شما: - الو رایونگ میشه بگی الان کجایی؟ مگه تو نگفتی رسیدی من جلوی اسانسور منتظر موندم تا تو بیایی بالا +واااای چی گفتی جلوی آسانسور منتظر من موندی من تازه راه افتادم - چی تازه راه افتادی🚶♀️؟!؟!؟! +اره دیگه مگه چیه من مگه چیزی گفتم این قدر تعجب کردی؟؟ - مگه تو نگفتی که رسیدی ؟؟ +چرا گفتم ولی نزاشتی بگم کجا رسیدم و تو خوشحال حرفم رو قطع کردی و گفتی بیام – مگه تو کجا رسیدی اوووووووونی؟؟ (اونی رو با صدای بلند میگید ولی اونقدر بلند نه که همه صداتون رو بشنون) +من اون موقع رسیدم کنار ماشینم🚗 و بهت زنگ زدم که خبر بدم -اونی وای تو چقد من رو حرس میدی😠 پس هر چی زود تر بیا که دیگه اعصاب ندارم الان هم قطع کن چون من پشت خطی دارم فعلا👋 + فعلا👋
مکالمه شما با پشت خطی که بونا هست: =الو سلام - الو سلام =هانا من همین الان رسیدم شرکت و ماشینم رو پارک کردم الان هم توی آسانسور هستم تو رسیدی؟ -اره عزیزم من رسیدم جلوی اسانسور هستم منتظرتم زود بیا بالا.از زبون شما: وقتی بونا رو توی اسانسور دیدم سریع رفتم سمتش🚶♀️ و بقلش کردم و باهم رفتیم داخل و رفتیم اتاق گیریم تا برای عکاسی📸 گیرممون کنن💄 ولی هنوز گیریمور ها نیومده بودن❌ و من و بونا مشغول به حرف زدن شدیم تا اینکه .....
................................
«Like=لایک»
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
#جیمین
#بی_تی_اس
#موچی
#فیک_جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#داستان
#armi
#jimin
#BTS
#kpop
#like
فردا: از زبان شما : صبح زود از خواب پاشدم (هانا یه دختر صحر خیزی هست و هیچ موقع زیاد نمی خوابه حتی اگه نصفه شب بخوابه ،و همیشه نهاتا تا ساعت 9 میخوابید ) سریع رفتم پایین از آشپزمون👩🍳 خواستم یه چیز ساده برام آماده کنه🍞🥓 چون امروز عکاسی داشتم نمی تونستم یه چیز سنگین بخورم . بعد خوردن صبحونه ام شروع کردم به حاضر شدن یه لباس یاسی یا بفش یا یه لباسی توی این تن رنگ ها رو مد نظر داشتم واسه این که میخواستم با رنگ موهام ست کنم و از همیشه جذاب تر🤩 به نظر برسم.
یه لباس بدون یقه رو که تا روی رونم بود و پایین اون تور داشت رو انتخاب کردم( عکس لباس رو براتون گذاشتم و کفش هایی هم که پوشیده هم توی عکس هست) وپوشیدم 😃و شروع کردم به درست کردن موهام چون قرار بود مدل موهام رو عکاسی کنیم واسه همین کار زیادی باهاشون نکردم فقط موهام رو که صاف بود پشتم انداختم و دوتا دسته مو از کنار پیشونیم برداشتم بافتمشون و بردم پشت و با یه گیرۀ سر که گل صورتی داشت🌺 به هم وصل کردم بعد تموم شدن کار موهام شروع به آرایش کردم یه سایه با تناژ یاسی صورتی زدم و یه کمی به گونه هام رنگ دادم و یه رژ لب خیلی کم رنگ زدم💄 و راه افتادم سمت شرکت (دوستان باید بگم که رایونگ و بونا خودشون با ماشین هاشون میان شرکت و نیازی نیست هانا بره دنبال اون ها)
وقتی رسیدم به شرکت ماشینم رو پارک کردم 🚗و سوار آسانسور شدم و بالا رفتم از آسانسور اومدم بیرون و به سالنی که قرار بود عکاسی کنیم خواستم برم که رایونگ بهم زنگ زد🔔 و بهم گفت رسیده من هم کنار آسانسور واستادم🧍♀️ و منتظر رایونگ شدم تا با هم بریم وقتی که منتظر رایونگ بودم در اسانسور باز شد فکر کردم رایونگه برای همین با لبخند جلو رفتم 🙂و دیدم که رایونگ توی آسانسور نیست (توی ذهنتون دارید فکر میکنید و یه قیافۀ خشک رو به خودتون گرفتید) -حدس زدم که رایونگ نباشه آخه این دختر هیچ وقت این قدر زود و به موقع جایی نمیره 😠(و با انداختن بالای ابروهاتو) دوباره با خودم گفتم -این حتما داره توی ماشین یا آرایشش رو عوض میکنه یا مدل موهاشو😐
حالا افرادی که توی آسانسور دیدم : خیلی خاص بودن یعنی خواص نبودن یه جوری بودن 🥴هفتا پسر خوش استایل و شیک🧍♂️ که خیلی هم اقا به نظر میرسیدن با کت شلوار🧥👖 های اتو کشیده شده و یه دست که خط اتو رو شلوار هاشون مونده بود با ماسک😷 و عینک افتابی😎 و کلاه توی اسانسور بودن خیلی تعجب آور بود😬 ولی من اصلا سعی نکردم توی چهرم احساس تعجب رو نشون بدم و با یه لبخند رفتم کنار🙂 و زنگ زدم به رایونگ📱:
مکالمه شما: - الو رایونگ میشه بگی الان کجایی؟ مگه تو نگفتی رسیدی من جلوی اسانسور منتظر موندم تا تو بیایی بالا +واااای چی گفتی جلوی آسانسور منتظر من موندی من تازه راه افتادم - چی تازه راه افتادی🚶♀️؟!؟!؟! +اره دیگه مگه چیه من مگه چیزی گفتم این قدر تعجب کردی؟؟ - مگه تو نگفتی که رسیدی ؟؟ +چرا گفتم ولی نزاشتی بگم کجا رسیدم و تو خوشحال حرفم رو قطع کردی و گفتی بیام – مگه تو کجا رسیدی اوووووووونی؟؟ (اونی رو با صدای بلند میگید ولی اونقدر بلند نه که همه صداتون رو بشنون) +من اون موقع رسیدم کنار ماشینم🚗 و بهت زنگ زدم که خبر بدم -اونی وای تو چقد من رو حرس میدی😠 پس هر چی زود تر بیا که دیگه اعصاب ندارم الان هم قطع کن چون من پشت خطی دارم فعلا👋 + فعلا👋
مکالمه شما با پشت خطی که بونا هست: =الو سلام - الو سلام =هانا من همین الان رسیدم شرکت و ماشینم رو پارک کردم الان هم توی آسانسور هستم تو رسیدی؟ -اره عزیزم من رسیدم جلوی اسانسور هستم منتظرتم زود بیا بالا.از زبون شما: وقتی بونا رو توی اسانسور دیدم سریع رفتم سمتش🚶♀️ و بقلش کردم و باهم رفتیم داخل و رفتیم اتاق گیریم تا برای عکاسی📸 گیرممون کنن💄 ولی هنوز گیریمور ها نیومده بودن❌ و من و بونا مشغول به حرف زدن شدیم تا اینکه .....
................................
«Like=لایک»
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
#جیمین
#بی_تی_اس
#موچی
#فیک_جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#داستان
#armi
#jimin
#BTS
#kpop
#like
۵۳.۸k
۱۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.