عکاس رال باز من

عکاس رال باز من
P5

بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده شدم و دستی به سر و روم کشیدم وارد پیست شدم با راهنمایی جمیز به سمت یه ماشینی مشکی رفتیم و با دیدن ماشین دهنم باز موند که جمیز دست رو آورد جلو و فک پهن شدم رو بست با چشمای گرد شده نگاهش کردم که لب زد

_ات

+جانم

_لطف یه ایندفعه رو جان من گند نزن

+پسره یابو لیاقت منو نداری منم فکر کردم
چی میخوای بگی ایش( و روش رو برمیگردونه سمت ماشین)

دست جیمز روشونم نسشت و لب زد قوی باش ات باید این کار رو به نحوه عالی انجام بدی ! ات کالیکس توی پیست‌ هست اگه دیدش لطفن مر.......

+نزاشتم حرفش کاملشع که گفتم به نحوه عالی انجامش میدم

جیمز با چشم های نگران بهم نگاه کرد و گفت

_مراقب خودت باش دختر

وازمن دور شد صدای آدما که اطراف پیست بودند زیاد بود و این باعث هیجان من میشد دستی رو ماشین کشیدم و با عطشی که بدنم رو به وجد آورده بود نسبتن داد زدم

_عجب جیگریه

با حرفی که زده بودم فضای پیست تبدیل شد به فضایی پر از استرس مضطرب بودم اگر خطایی انجام می‌دادم چی اگه حرفه ام رو نتونم کامل انجام بدم چی همه چیز یکجا به سمتم هجوم آوردند و خفتم کردند لبخندی که زده بودم محو شد یه سیلی آروم به خودم زدم و با خودم زمزمه کردم :

_قرار نیست اتفاقی بیوفته دختر خوب ، باشه
آروم باش نفس عمیق بکش دم باز دم مشکلی نیست همیچی خوبه تو حرف نداری

به دستشویی های پیست حرکت کردم و بدون توجه به آرایشی که کرده بودم صورتم رو شستم به دستمال هایی که بود صورتم رو خشک کردم و تو آینه به خودم نگاه کردم
که اون خاطرات لعنتی منو غرق کرد

[خاطراتش]:

_نکن کالیکس خیش شدم من بهت گفتم میرم تو آب پاهام رو خیس کنم نه خودم رو اخه(با خنده)

×اشکال نداره حالا کجاش رو دیدی قراره شیرجه زدن رو بهت یادم بدم اونم تو دریا (با خنده)

_شیرجه زدن اونم توی دریا بی‌خیال(با خنده)


×اره شیرجه زدن توی دری.......
(که با صدای کسی حرف کالیکس قطع میشه)


+اوپا تویی چرا نشناختمت دلم واست تنگ شده بود همش پیش اون دختره خیابونی ات هستی مثل من دوست دخترت هم ها ( متوجه ات میشه ولی از عمد این حرفا رو میزنه )

_کالیکس این چی میگه

×ات برات توضیح میدم صبر کن


+اوپا چی رو میخوای توضیح بدی میخوای بگی که من دوست دخترتم و ازت بچه دارم


×کالیکس هیچوقت هیچوقت اسم منو به زبونت نیار ( با گریه)


اینهمه مینویسم ی لایک و کامنت بهمثن نرسه؟
دیدگاه ها (۱)

عکاس رال باز من P6 دستی که روشونم نسشت از خاطرات بیرون آمدم ...

عکاس رال باز من P7 از شور و اشتیاق و عطشی که تو تنم تلنگر کر...

عکاس رال باز من P4_من باید برم با اجازه به سرعت از اتاق خارج...

عکاس رال باز من P3_اسمتون چیه؟ ×اسم کیم تهیونگ _من هم ات هست...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۴۳

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

نام فیک:عشق مخفیPart: 22ویو جیمین*توی ماشین نشسته بودم که دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط