پارت

پارت۱۲
*پرش زمانی به ۲ماه بعد*
ویو هایجین
الان دوماه از رابطه من و جونگکوک میگذره و من واقعا عاشقشم درسته که هنوز ازدواج نکردیم ولی خب واقعا عاشقانه میپرستمش امروز کارام زیاد نبود پس رفتم یکمی خرید کنم که همین که از خونه اومدم بیرون کسی که اصلا نفهمیدم کی بود چندین بار به قفسه سینم با چاقو ضربه زد حالم افتضاح بود بعد از ضربه اخر چیزی نفهمیدم و بیهوش شدم

چیزی نگذشت که جمعیتی دوره هایجین جمع شدن جونگکوک دیگه داشت میرسید به خونه خیلی خوشحال بود چون امروز تولد هایجین بود و میخواست سوپرایزش کنه که دید جمعیتی جلوی درخونه اشونه ماشین و پارک کرد و رفت نزدیک جمعیت با دیدن هایجین حس کرد قلبش دیگه نمیزنه سریع به طرفش رفت و درآغوش کشیدش
جونگکوک:چرا همینجوری ایستادین زنگ بزنین امبولانس
و بعد از رسیدن امبولانس هایجین و بردن بیمارستان و وارد اتاق عمل کردنش
جونگکوک پشت در اتاق عمل نشسته بود که اعضا و دوست صمیمی هایجین رونا رسیدن
نامجون:نگران نباش بالاخره گرفتیمش
جونگکوک:واقعا
جین: اره وقتی داشته فرار میکرده یکی از همسایه ها پلاک ماشینش و میگیره و برای ما میفرسته ماهم تونستیم ردیابیش کنیم
تهیونگ:حالا اینارو ول کن حال هایجین چطوره
جونگکوک:نمیدونم هیچکس خبری نمیده
رونا:دکتر اومد

جونگکوک:دکتر حالش چطوره
دکتر:
..............
دیدگاه ها (۸)

پارت۱۳دکتر :ما تمام تلاشمون و برای ایشون کردیم باید ببینیم چ...

پارت۱۴هایجین کم کم داشت چشاش و باز میکرد که جونگکوک دکتر و ص...

پارت۱۱ویو جونگکوک با تعجب داشتم نگاه میکردم که یدفعه دیدم ها...

پارت۱۰خیلی سریع میدوید نگهبان ها متوجه نبود هایجین نشدن چون ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_285+ نگران نباش لیلیدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط