Part 55

Part55

تهیونگ......


ات :من نمیخوام به این زودی باکره گیمو از دست بدم بغض



تهیونگ: نه تقصیر تو نیست بیبی من خیلی زیاد روی کردم و دیگه تا وقتی خودت اجازه ندی هیچ کاری نمیکنم




ات: هققق باشه هقققق



تهیونگ :دیگه گریه نکنی ها باشه



ات :فین فین باشه


تهیونگ: بیا بریم برات یه بستنی بخرم



ات :واقعا (چشماش برق میزنه )



تهیونگ: مگه میشه من یه چیزی بگم و عمل نکنم



ات :بعضی وقتا آله ( با صدای بچه گونه)


تهیونگ: کیوتتتتت


(ویو تهیونگ)
رفتم جلو لبامو گذاشتم روی لبای ات اتم دستشو دور گردنم حلقه کرد منم دستمو دور کمرش حلقه کرد آوردمش رو پاهام نشوندمش
لباش رو وحشیانه مک میزدم



(بعد ۱۰ مین )



ات :زدم به شونش چون دیگه نفسم بالا نمیومد


ات :اههه آه آه (نفس زدن)


تهیونگ: وایی خیلی خوب بود



ات: لبامو کندی


تهیونگ: آخه خیلی خوشمزن



ات :(سرخ میشه )


تهیونگ :خب بریم بستنی بخریم



ات :بریمممم (با صدای بچه گونه)
دیدگاه ها (۱۲)

Part56

Part57

Part 54

Pat53

ᵖ3

پارت ۷ویو ات: بلاخره رسیدیم به پارک داپسان و جنگکوک رفت بیل...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۶#ویو ات باهم رامن خوردیم( منحرف نباشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط