بلک رز part 56
" فلش بک "
جیمین :
پاهامو بالا کشیدم و مثل بچه ها بغل کردم ، مشغول
جوییدن ناخونام شدم .
تهیونگ: ببین من واقعا درکت نمیکنم جیمین، تو اول به من
گفتی میدونی چی میخوای ولی هرچی که پیش میره
بیشتر به این پی میبرم که دقیقا نمیدونی دنبال چی هستی
جیمین: اتفاقا قشنگ میدونم چی میخوام
تهیونگ: دوست ندارم سر زنشت کنم ولی تو نمیدونی دقیقا توی اون تراشه چیه ،
داری مغز تو و وقتتو و بعلاوه من بدبختو پای چیز بیخودی حروم میکنی ...
کلافه پوست گوشه ناخونمو به دندون کشیدم
خون از گوشه ناخونام چکه میکرد
تهیونگ: میشه اون کوفتی رو از دهنت در بیاری
جیمین دارم باهات صحبت میکنم
انگشتمو از لبم فاصله دادم
تهیونگ خوب میدونست روی مخم راه بره ، درسته همیشه کمکم میکرد
ولی اکثراً مواقع با حرفاش آزارم میداد
جیمین: تهیونگ بس کن ، من میدونم دنبال چی ام و میدونم توی اون فاکینگ تراشه چی هست
نفس عمیقی کشید و دستی به موهاش کشید،
تهیونگ: با خود رزی میخوای چیکار کنی ؟ عاشقشی یا بخاطر منفعتته فقط؟
دوباره خوره انگشت جویدن به جونم افتاد ، جواب سوالشو نمیدونستم
شاید دنبال هر دو شون بودم ... شایدم هیچ کدوم
جیمین: با پرسیدن این سوالا چی گیرت میاد ؟
تهیونگ: شوخیت گرفته ؟ من شریکتم جز اون رفیق صمیمیتم
باید بدونم چه گوهی میخوای بخوری یا نه
جیمین: بهت میگم ، سر فرصتش بهت میگم
تهیونگ: کی میخوای بگی ؟ وقتی که کند زدی به همه چی ؟
میدونی با کشتن دیوید گند زدی به همهی معامله هامون؟
ضربه آرومی به پیشونیش کوبید
تهیونگ: تو فقط هیکل گنده کردی در واقع هنوز یه بچه نق نقو ای
که دست رو هرچی میزاره باید به دستش بیاره
و گرنه انقدر گریه میکنه که زمین و زمان عاجز شن از دستش ...
پوزخندی زدم ، حق با اون بود
جیمین: عجب توصيف دقیقی ، آره من هرچی بخوام
رو باید داشته باشم ، در مورد دیویدم باید بگم که بهتر که مرد ،
اون داشت پاشو از گیلیمش دراز تر میکرد .
تهیونگ: از دست تو ...
جیمین: بپا واسه رزی گذاشتی ؟
لبخند پهنی زد ،
تهیونگ: آره گذاشتم ... اونم چه بپای
" پایان فلش بک "
شرمنده که کم گذاشتم سرم شلوغه وقت نمیکنم بیشتر بزارم
جیمین :
پاهامو بالا کشیدم و مثل بچه ها بغل کردم ، مشغول
جوییدن ناخونام شدم .
تهیونگ: ببین من واقعا درکت نمیکنم جیمین، تو اول به من
گفتی میدونی چی میخوای ولی هرچی که پیش میره
بیشتر به این پی میبرم که دقیقا نمیدونی دنبال چی هستی
جیمین: اتفاقا قشنگ میدونم چی میخوام
تهیونگ: دوست ندارم سر زنشت کنم ولی تو نمیدونی دقیقا توی اون تراشه چیه ،
داری مغز تو و وقتتو و بعلاوه من بدبختو پای چیز بیخودی حروم میکنی ...
کلافه پوست گوشه ناخونمو به دندون کشیدم
خون از گوشه ناخونام چکه میکرد
تهیونگ: میشه اون کوفتی رو از دهنت در بیاری
جیمین دارم باهات صحبت میکنم
انگشتمو از لبم فاصله دادم
تهیونگ خوب میدونست روی مخم راه بره ، درسته همیشه کمکم میکرد
ولی اکثراً مواقع با حرفاش آزارم میداد
جیمین: تهیونگ بس کن ، من میدونم دنبال چی ام و میدونم توی اون فاکینگ تراشه چی هست
نفس عمیقی کشید و دستی به موهاش کشید،
تهیونگ: با خود رزی میخوای چیکار کنی ؟ عاشقشی یا بخاطر منفعتته فقط؟
دوباره خوره انگشت جویدن به جونم افتاد ، جواب سوالشو نمیدونستم
شاید دنبال هر دو شون بودم ... شایدم هیچ کدوم
جیمین: با پرسیدن این سوالا چی گیرت میاد ؟
تهیونگ: شوخیت گرفته ؟ من شریکتم جز اون رفیق صمیمیتم
باید بدونم چه گوهی میخوای بخوری یا نه
جیمین: بهت میگم ، سر فرصتش بهت میگم
تهیونگ: کی میخوای بگی ؟ وقتی که کند زدی به همه چی ؟
میدونی با کشتن دیوید گند زدی به همهی معامله هامون؟
ضربه آرومی به پیشونیش کوبید
تهیونگ: تو فقط هیکل گنده کردی در واقع هنوز یه بچه نق نقو ای
که دست رو هرچی میزاره باید به دستش بیاره
و گرنه انقدر گریه میکنه که زمین و زمان عاجز شن از دستش ...
پوزخندی زدم ، حق با اون بود
جیمین: عجب توصيف دقیقی ، آره من هرچی بخوام
رو باید داشته باشم ، در مورد دیویدم باید بگم که بهتر که مرد ،
اون داشت پاشو از گیلیمش دراز تر میکرد .
تهیونگ: از دست تو ...
جیمین: بپا واسه رزی گذاشتی ؟
لبخند پهنی زد ،
تهیونگ: آره گذاشتم ... اونم چه بپای
" پایان فلش بک "
شرمنده که کم گذاشتم سرم شلوغه وقت نمیکنم بیشتر بزارم
۶.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.