₽=⁸

دکتر:خب خانم کیم شما باردارید
لینوا:چیییییییی(داد)
دکتر:خانم کیم اروم تر
لینوا:ب...ببخشید ی...یعنی چی باردارم اقای دکتر من..من تو این سن نمیتونم بجه داشته باشم...میخوام بندازمش
دکتر:اما خانم کیم باید باباشم اجازه انداختن بچه رو بده وگرنه نمیشه و اینکه شما مطمئنید میخواید پاره تنتونو بکشید
لینوا:اقای دکتر من نمیتونم تو این سن بچه دار شم(گریه)
دکتر:دخترم درکت میکنم اما باباش چی اون حق داره نظر بده درمورد نگه داشتن و یا انداختن بچش
لینوا:اقای دکتر شرم اوره گفتنش اما...اما من از داداشم باردارم
دکتر:دخترم شاید واست عجیب باشه اما این اتفاق برای منم افتاده
لینوا:یعنی چی؟
دکتر:دخترم من موقعی که بچه بودم عاشق خواهرم بودم اما خب اون یکی دیگرو دوست داشت قبلش نمیدونستم اما وقتی فهمیدم یکی رو دوست داره به...بهش تجاوز کردم بعد اون اتفاق گم و گور شد و بعد سه سال با یک بچه دوسال خورده ای برگشت پیشمو گفت این بچمونه خیلی تعجب کردم و هم عصبانی بودم که چرا ترکم کردو رفت اما قبولش کردم و باهم زندگی عالی داشتیم ولی خوانوادمون خیلی اذیتمون کردن که ابرومون میره و ایناها اما خب بعد چند وقت خوانوادمونم قبول کردنو ما تا العان زندگی عالی و بی دقدقه ای داریم
#وانشات
#فیلم
#فیک
#پست_جدید
#بی_تی_اس