چند شاتی
چند شاتی
#درخواستی
Part:⁶
ا.ت ویو
بعد از اینکه هیون سوک اومد داخل به سمت مبل رفتیم
گفت:
&:راجب اون موقع (منظور اتفاق های گذشتست)من واقعا متاسفم
من تورو واقعا دوسِت داشتم ولی انتقام مرگ پدرم چشامو کور کرده بود من وقتی باهات آشنا شدم از انتقام چندین بار صرف نظر کردم ولی عموم میگفت که باید انتقام بگیری و از اینجور چیزا...
+:اینا همه تو گذشته اتفاق افتاده و من دیگه دلیل نمیبینم راجبش بحث کنیم
&:ا.ت من بازم میگم واقعا متاسفم....ولی بزار جبران کنم بیا دوباره باهم باشیم قول میدم یه زندگی خیلی خوبی...
+:واقعا الان باخودت فکر کردی من قبول میکنم؟
اون موقع میدونی چقدر حال من بد بود چقدر به خاطر تو عوضی گریه میکردم؟ نه معلومه که اونارو ندیده بودی
&:لطفاً ا.ت یه فرصت دیگه به من بده
خواهش میکنم قول میدم جبران کنم
+:نه هیون سوک اصلا من همچین کاری نمیکنم
لطفاً اگه کارت تموم شده لطفاً از اینجا برو
&:باشه ..ولی اینو بدون من هنوز عاشقتم و واقعا میگم دوست دارم
+:لطفاً ...برو
&:(کارت شرکتشو گذاشت روی میز ) لطفاً راجبش فکر کن بعد بهم زنگ بزن
ا.ت میخواست حرفی بزنه که هیون سوک سریع از خونه خارج شد و بخش فرصت صحبت کردن رو نداد
+:مرتیکه عوضی چی با خودش فکر کرده
جونگکوکم شرف صد تای اینو داره ...مرتیکه غزمیت(نمیدونم چجوری نوشته میشه )
بعد از رفتنش به سمت آشپز خونه رفتم تا غذا درست کنم
یه دفعه یادم افتاد امروز اعضای BTS کنسرت دارننننننننن
وایی باید لباس بخرممممم
پس سریع به سمت اتاقم رفتم به آرایش لایت کردم
یه پیرهن مشکی پوشیدم و یه بارونی چرمی مشکی هم پوشیدم بوت هامو پوشیدم وعطرمو زدم و کیف و سوییچ ماشینو برداشتم و به سمت یه پاساژ گرووون رفتم تا به لباس شیک برای امشب کنسرت بخرم
چون صندلی ای که رزرو کردم دقیقا رو به روی استیجه باید یه لباس خفن بپوشممم
و از اونجایی که من با تیکتاکری درآمد خوبی دارم پس تصمیم گرفتم که به لباس گرون و خفن برای امشب بگیرم
به پاساژ که رسیدم به سمت پارکینگ رفتم ماشینو پارک کردم و
با اسانسور به سمت مغازه ها حرکت کردمممم
ویو چند ساعت بعد
داشتم به ویترین ها نگاه میکردم که لباسی که دوست داشتم رو پیدا کنم که یه دفعه انگار به یه ستون برخورد کردم ولی یادم بود که این وسطا ستون ندیدم داشتم میوفتادم که توسط یکی کشیده شدم و تو بغل یکی افتادم
بعد از شوکی که بهم وارد شد از بغل اون فردی که نمیدونستم کیه بیرون اومدم و میخواستم معذرت خواهی کنم ولی با فردی که دیدم خشکم زد اون کسی نبود جز...
ادامه دارد......
............................................
سلام گیلاسام چطورید؟
ببخشید اگه دیر به دیر میزارم به خاطر امتحانات دی واقعا درگیرم و هیچ فورجه نداریم و واقعا وقت نمیکنم اصلا نگاه گوشی کنم .دیشب تو رخت خواب بودم بعد گفتم یه پارت بنویسم براتون بزارم .اینم خدمت شما گیلاسای سارن🍒
اگه تونستم پارت به و امشب مینویسم و میزارم حمایت یادتون نره😍
فعلا🖐️
#درخواستی
Part:⁶
ا.ت ویو
بعد از اینکه هیون سوک اومد داخل به سمت مبل رفتیم
گفت:
&:راجب اون موقع (منظور اتفاق های گذشتست)من واقعا متاسفم
من تورو واقعا دوسِت داشتم ولی انتقام مرگ پدرم چشامو کور کرده بود من وقتی باهات آشنا شدم از انتقام چندین بار صرف نظر کردم ولی عموم میگفت که باید انتقام بگیری و از اینجور چیزا...
+:اینا همه تو گذشته اتفاق افتاده و من دیگه دلیل نمیبینم راجبش بحث کنیم
&:ا.ت من بازم میگم واقعا متاسفم....ولی بزار جبران کنم بیا دوباره باهم باشیم قول میدم یه زندگی خیلی خوبی...
+:واقعا الان باخودت فکر کردی من قبول میکنم؟
اون موقع میدونی چقدر حال من بد بود چقدر به خاطر تو عوضی گریه میکردم؟ نه معلومه که اونارو ندیده بودی
&:لطفاً ا.ت یه فرصت دیگه به من بده
خواهش میکنم قول میدم جبران کنم
+:نه هیون سوک اصلا من همچین کاری نمیکنم
لطفاً اگه کارت تموم شده لطفاً از اینجا برو
&:باشه ..ولی اینو بدون من هنوز عاشقتم و واقعا میگم دوست دارم
+:لطفاً ...برو
&:(کارت شرکتشو گذاشت روی میز ) لطفاً راجبش فکر کن بعد بهم زنگ بزن
ا.ت میخواست حرفی بزنه که هیون سوک سریع از خونه خارج شد و بخش فرصت صحبت کردن رو نداد
+:مرتیکه عوضی چی با خودش فکر کرده
جونگکوکم شرف صد تای اینو داره ...مرتیکه غزمیت(نمیدونم چجوری نوشته میشه )
بعد از رفتنش به سمت آشپز خونه رفتم تا غذا درست کنم
یه دفعه یادم افتاد امروز اعضای BTS کنسرت دارننننننننن
وایی باید لباس بخرممممم
پس سریع به سمت اتاقم رفتم به آرایش لایت کردم
یه پیرهن مشکی پوشیدم و یه بارونی چرمی مشکی هم پوشیدم بوت هامو پوشیدم وعطرمو زدم و کیف و سوییچ ماشینو برداشتم و به سمت یه پاساژ گرووون رفتم تا به لباس شیک برای امشب کنسرت بخرم
چون صندلی ای که رزرو کردم دقیقا رو به روی استیجه باید یه لباس خفن بپوشممم
و از اونجایی که من با تیکتاکری درآمد خوبی دارم پس تصمیم گرفتم که به لباس گرون و خفن برای امشب بگیرم
به پاساژ که رسیدم به سمت پارکینگ رفتم ماشینو پارک کردم و
با اسانسور به سمت مغازه ها حرکت کردمممم
ویو چند ساعت بعد
داشتم به ویترین ها نگاه میکردم که لباسی که دوست داشتم رو پیدا کنم که یه دفعه انگار به یه ستون برخورد کردم ولی یادم بود که این وسطا ستون ندیدم داشتم میوفتادم که توسط یکی کشیده شدم و تو بغل یکی افتادم
بعد از شوکی که بهم وارد شد از بغل اون فردی که نمیدونستم کیه بیرون اومدم و میخواستم معذرت خواهی کنم ولی با فردی که دیدم خشکم زد اون کسی نبود جز...
ادامه دارد......
............................................
سلام گیلاسام چطورید؟
ببخشید اگه دیر به دیر میزارم به خاطر امتحانات دی واقعا درگیرم و هیچ فورجه نداریم و واقعا وقت نمیکنم اصلا نگاه گوشی کنم .دیشب تو رخت خواب بودم بعد گفتم یه پارت بنویسم براتون بزارم .اینم خدمت شما گیلاسای سارن🍒
اگه تونستم پارت به و امشب مینویسم و میزارم حمایت یادتون نره😍
فعلا🖐️
- ۱۷۶
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط