فیک تو فقط برای منی
فیک تو فقط برای منی
پارت : اول
مامان ا.ت : برو عزیزم تو قمار موفق باشیییی
بابا ا.ت : ممنونم عزیزم
ا.ت : بابا ...موفق باشی
بابا ا.ت : ممنون (سرد)
ویو ا.ت :
خودمونیم بابا ازم خوشش نمیاد که هیچی متنفر هم هس ... آره خب بابام پسر دوست داره و من دخترم بديش اینه بعد من مامان دیگه حامله نمیشه و بابا فکر میکنه بخاطر منه پس همیشه ازم بدش میومد و میاد ... خب کاریش نمیشه کرد ولی مامان همیشه دوسم داره و حس خوبی بهم میده که بخواد نبود و دوست نداشتن بابا نسبت بهم رو درست کنه و درد دوست نداشتن بابام حس نکنم جدا از اینا...راستش امشب به طرز عجیبی حس بدی نسبت به بازیش دارم ...همش حس میکنم بابا قراره ببازه اونم چیز بزرگی رو قراره ببازه...
ویو بابای ا.ت : خب خب اینجا خوبه ... کسی هست که بخواد قمار کنه ؟
...: من میخوام !
بابا ا.ت : اونوقت تو کی هستی؟
... : به تو چه ربطی داره؟
بابا ا.ت : عاااااممم... سر چی؟
... : سر همه چی !
بابا ا.ت : درست بنال بفهمم
... : اولا که با من درست حرف بزن دوما که من درست گفتم سر چی تو نفهمی به من ربطی نداره !
بابا ا.ت: خب باشه من نفهم ... درست بفرمایید تا متوجه بشم !
... : این شد یه چیزی ... رسمی حرف بزن خونه خاله که نیومدی!
بابا ا.ت: (میخنده)🤣🤣
.... : اصلا نمیفهمم منظورتون از این صداها چیه !
بابا ا.ت :خنده اس میدونی که خنده چیه ؟!
... : (سکوت و پوکر نگاه میکنه)
بابا ا.ت: اوهوم اوهوم (سرفه کردن)
...: خب منظورم اینکه سر ...
فلش بک به یه ساعت بعد :
ا.ت : مامان بابا نیومده؟
مامان ا.ت : نه عزیزم
ا.ت : همیشه تا یه ساعت بعد میومد !
مامان ا.ت: آره ... ولی انگار امشب طول کشیده
ا.ت : باشه... پس من میخوابم
مامان ا.ت: باشه عزیزم شبت بخیر
ا.ت : شب بخیر مامان
ا.ت رفتم تو اتاقم و درو بستم کمی بعد خوابم برد که یهو با صدای جیغ داد های مامان و بابا از خواب پریدم ....
مایا به حمایت بیب ¿
پارت : اول
مامان ا.ت : برو عزیزم تو قمار موفق باشیییی
بابا ا.ت : ممنونم عزیزم
ا.ت : بابا ...موفق باشی
بابا ا.ت : ممنون (سرد)
ویو ا.ت :
خودمونیم بابا ازم خوشش نمیاد که هیچی متنفر هم هس ... آره خب بابام پسر دوست داره و من دخترم بديش اینه بعد من مامان دیگه حامله نمیشه و بابا فکر میکنه بخاطر منه پس همیشه ازم بدش میومد و میاد ... خب کاریش نمیشه کرد ولی مامان همیشه دوسم داره و حس خوبی بهم میده که بخواد نبود و دوست نداشتن بابا نسبت بهم رو درست کنه و درد دوست نداشتن بابام حس نکنم جدا از اینا...راستش امشب به طرز عجیبی حس بدی نسبت به بازیش دارم ...همش حس میکنم بابا قراره ببازه اونم چیز بزرگی رو قراره ببازه...
ویو بابای ا.ت : خب خب اینجا خوبه ... کسی هست که بخواد قمار کنه ؟
...: من میخوام !
بابا ا.ت : اونوقت تو کی هستی؟
... : به تو چه ربطی داره؟
بابا ا.ت : عاااااممم... سر چی؟
... : سر همه چی !
بابا ا.ت : درست بنال بفهمم
... : اولا که با من درست حرف بزن دوما که من درست گفتم سر چی تو نفهمی به من ربطی نداره !
بابا ا.ت: خب باشه من نفهم ... درست بفرمایید تا متوجه بشم !
... : این شد یه چیزی ... رسمی حرف بزن خونه خاله که نیومدی!
بابا ا.ت: (میخنده)🤣🤣
.... : اصلا نمیفهمم منظورتون از این صداها چیه !
بابا ا.ت :خنده اس میدونی که خنده چیه ؟!
... : (سکوت و پوکر نگاه میکنه)
بابا ا.ت: اوهوم اوهوم (سرفه کردن)
...: خب منظورم اینکه سر ...
فلش بک به یه ساعت بعد :
ا.ت : مامان بابا نیومده؟
مامان ا.ت : نه عزیزم
ا.ت : همیشه تا یه ساعت بعد میومد !
مامان ا.ت: آره ... ولی انگار امشب طول کشیده
ا.ت : باشه... پس من میخوابم
مامان ا.ت: باشه عزیزم شبت بخیر
ا.ت : شب بخیر مامان
ا.ت رفتم تو اتاقم و درو بستم کمی بعد خوابم برد که یهو با صدای جیغ داد های مامان و بابا از خواب پریدم ....
مایا به حمایت بیب ¿
۱۲.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.