☆♡تک پارتی♡☆
☆♡تک پارتی♡☆
ا.ت رفت توی کلاسی که تهیونگ بهش گفته بود... اما به جای مدیر جیمین و با عکسای بچگیشون توی کلاس دید...
ا.ت: جیمین... اینا ماییم؟
جیمین: اره... حالا منو یادت اومد عشقم؟
ا.ت: جیمین... تو واقعا خودتی؟... دلم برات تنگ شده بود... 😢
جیمین: منم... ا.ت... من عاشقتم... میشه با من قرار بزاری؟ میشه تا اخر عمرم کنارم بمونی؟ تا بتونم به قولی که ده سال پیش بهت دادم عمل کنم؟
ا.ت: جیمین... من... منم... عاشقتم😢
جیمین اومد نزدیک ا.ت و بغلش کرد...
جیمین: دیگه قول می دم هیچ وقت ولت نکنم...
بعدش کم کم صورتشو اورد نزدیک ا.ت و خیلی نرم ی ب.وسه ی عاشقانه رو شروع کرد...
ا.ت: خب این بود داستان عشق من ... حالا بخاطر نویسنده عزیزم که داستان عشق منو نوشت این پست رو لایک کن❤
خب اینم از تک پارتیه درخواستی...
اگه بد شده بود ببخشید چون اولین بارمه تک پارتی می نویسم😅
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
ا.ت رفت توی کلاسی که تهیونگ بهش گفته بود... اما به جای مدیر جیمین و با عکسای بچگیشون توی کلاس دید...
ا.ت: جیمین... اینا ماییم؟
جیمین: اره... حالا منو یادت اومد عشقم؟
ا.ت: جیمین... تو واقعا خودتی؟... دلم برات تنگ شده بود... 😢
جیمین: منم... ا.ت... من عاشقتم... میشه با من قرار بزاری؟ میشه تا اخر عمرم کنارم بمونی؟ تا بتونم به قولی که ده سال پیش بهت دادم عمل کنم؟
ا.ت: جیمین... من... منم... عاشقتم😢
جیمین اومد نزدیک ا.ت و بغلش کرد...
جیمین: دیگه قول می دم هیچ وقت ولت نکنم...
بعدش کم کم صورتشو اورد نزدیک ا.ت و خیلی نرم ی ب.وسه ی عاشقانه رو شروع کرد...
ا.ت: خب این بود داستان عشق من ... حالا بخاطر نویسنده عزیزم که داستان عشق منو نوشت این پست رو لایک کن❤
خب اینم از تک پارتیه درخواستی...
اگه بد شده بود ببخشید چون اولین بارمه تک پارتی می نویسم😅
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
۵۶.۸k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.