تک پارتی
☆♡تک پارتی♡☆
*جیمین*
بعد مدرسه رفتم پیش بچه ها...
جونگ کوک: چیشد جیمین خان با عشقت چی کارا کردین؟
جیمین: ببند بابا...
تهیونگ: عه جیمین دست دختر داریو به ما چیزی نمیگی؟
جیمین: دوست دختر کدومه حرف مفت می زنه...
جونگ کوک: پس چرا نزاشتی نزدیکش شم؟ چرا روش غیرتی شدی؟
جیمین: چون اون دختره همونه...
تهیونگ: همون ا.ت معروفه؟
جیمین: اره...
جونگ کوک: عووو... پس بگو... پس چرا من میگم عشقته انکار می کنی؟
جیمین: چون هنوز نیست... اون اصلا منو نشناخت ندیدی؟
جونگ کوک: اره... راس میگی نشناختت... خب حالا می خوای چی کار کنی؟...
جیمین: هیچی... شما کمکم می کنین منو یادش بیاد...
تهیونگ: چطوری؟
جیمین: خب من یکی از کلاس های خالیو که توش معلما تدریس نمی کنن تزئین می کنم و عکسای بچگیمونو که منو ا.ت با هم بودیمو اونجا می چسبونم...
تهیونگم به عنوان یکی از اعضای شورای دانش اموزیه مدرسه اونو می کشونه به اون کلاس و من اونو سوپرایز می کنم و ازش می خوام که باهام قرار بزاره...
جونگ کوک: افرین نقشه خوبیه... اما اگه قبول نکرد چی؟ اونوقت چی کار می کنی؟
جیمین: نگران نباش ضد حال قبول می کنه چون اونموقع اونم منو دوست داشت...
تهیونگ: باشه ما هم هستیم...
جیمین: خوبه...
فردا...
جیمین با کمک تهیونگ و جونگ کوک ترئیناتو بلاخره تموم کرد... تهیونگ رفت که ا.تو بیاره جونگ کوکم رفت سر کلاسش...
یکم بعد...
تهیونگ: بیا از این طرف... خانم مدیر اینجا کارت داره تو اون کلاس... خب تو برو منم می رم سر کلاسم یکم دیگه شروع میشه...
*جیمین*
بعد مدرسه رفتم پیش بچه ها...
جونگ کوک: چیشد جیمین خان با عشقت چی کارا کردین؟
جیمین: ببند بابا...
تهیونگ: عه جیمین دست دختر داریو به ما چیزی نمیگی؟
جیمین: دوست دختر کدومه حرف مفت می زنه...
جونگ کوک: پس چرا نزاشتی نزدیکش شم؟ چرا روش غیرتی شدی؟
جیمین: چون اون دختره همونه...
تهیونگ: همون ا.ت معروفه؟
جیمین: اره...
جونگ کوک: عووو... پس بگو... پس چرا من میگم عشقته انکار می کنی؟
جیمین: چون هنوز نیست... اون اصلا منو نشناخت ندیدی؟
جونگ کوک: اره... راس میگی نشناختت... خب حالا می خوای چی کار کنی؟...
جیمین: هیچی... شما کمکم می کنین منو یادش بیاد...
تهیونگ: چطوری؟
جیمین: خب من یکی از کلاس های خالیو که توش معلما تدریس نمی کنن تزئین می کنم و عکسای بچگیمونو که منو ا.ت با هم بودیمو اونجا می چسبونم...
تهیونگم به عنوان یکی از اعضای شورای دانش اموزیه مدرسه اونو می کشونه به اون کلاس و من اونو سوپرایز می کنم و ازش می خوام که باهام قرار بزاره...
جونگ کوک: افرین نقشه خوبیه... اما اگه قبول نکرد چی؟ اونوقت چی کار می کنی؟
جیمین: نگران نباش ضد حال قبول می کنه چون اونموقع اونم منو دوست داشت...
تهیونگ: باشه ما هم هستیم...
جیمین: خوبه...
فردا...
جیمین با کمک تهیونگ و جونگ کوک ترئیناتو بلاخره تموم کرد... تهیونگ رفت که ا.تو بیاره جونگ کوکم رفت سر کلاسش...
یکم بعد...
تهیونگ: بیا از این طرف... خانم مدیر اینجا کارت داره تو اون کلاس... خب تو برو منم می رم سر کلاسم یکم دیگه شروع میشه...
- ۶۴.۸k
- ۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط