ات ویو

ات ویو
صبح بلند شدم رفتم شرکت و بعد از 2 ساعت مین اومد و منو دعوت کرد بریم خونشون تا برای ی پروژه کار کنیم و من قبول کردم و قرارمون ساعت 6 بود


ساعت 5
شت ساعت پنجه بلند شدم یه لباس ژازاب پوشیم و رفتم وقتی رسیدم مین درو باز کرد
مین:ببخشید فقط داداشمم خونس مشکلی ک نیس
ات:ن باو کاریمون نداره ک مگه بچس
مین:نه بابا بچه چیه همسن توعه
ان:عجب بگذریم بریم سراغ کارمون
مین:چیزی میخوری
ات:راستش ممنون میشم اب بیاری
مین:اوک
ات:وقتی مین رفت داداشش اومد ولی وقتی دیدمش اون یونگی بود چقد قشنگ شده بود ولی اون منو نشناخته بود مطمئنم:(

شوگا:عا سلام خانم پاک خوش اومدید
ات:مرسی مین شی
شوگا:😊

مین:عاا شوگا اومدی پایین
شوگا:هوم اب میخواستم
مین:اوک

تا ساعت 9 کارمون تموم شد ولی من همش فکردم درگیر شوگا بود:) هرچند من حق نداشتم شوگا صداش کنم و همیشه باید میگفتم اقای یونگی

شوگا ویو:....
دیدگاه ها (۳)

ببخشید

اقای یونگی...

پارت 2

دیگه عاشقت نیستم

فیک : اما من عاشقتم! پارت ۲ ویو بنده بعد از شام جیمین و کوک ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

پارت ۷ویو ات: بلاخره رسیدیم به پارک داپسان و جنگکوک رفت بیل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط