شعر گفتم که صدایم به صدایت برسد

شعر گفتم که صدایم به صدایت برسد
پنبه ای در سر آن گوش خرابت برسد

شعر گفتم که حقایق کَمَکی رو بکنم
بی دل و خسته و شیدا به جمالت برسد

جرم من، فکر تو بود و دل من سوی شما
شعر گفتم که کویرم به سرابت برسد

#فاطمه_حیدری***
دیدگاه ها (۲)

سوختم،ولی چه بیهوده!درست مثل سیگار روشن میان لب های زنی کهسی...

***

شب می شوددوباره به نبودن أت می رسمو این ماجراتا صبح ادامه دا...

می خوابمتا خواب ببینمتا خواب ببینم ؛ که خواب تو را می بینم#چ...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط