ببر وحشی🌗
ببر وحشی🌗
پارت ¹⁵
ویو ات
با تهیونگ رفتیم و چمدون و کیف هارو اوردیم پایین
ات: خوب برادر ها و خواهر های عزیزم من باید برم دوباره بر میگردم راستی از خونه محافظت کنینا من رفتم خدافظ
همه جز ات و ته: خدافظ ملکه
از اونجا اومدیم و به سمت خونه راه افتادیم بعد چند مین رسیدیم و پیاده شدیم
تهیونگ: جک چمدون هارو بیار اتاقم
جک: چشم ارباب
با تهیونگ رفتیم توی خونه من یونتان رو گذاشتم زمین و رفتم اب بخورم رفتم توی اشپزخونه دیدم خدمتکار ها دارن ناهار درست میکنن
ات: سلام
خدمتکارا: سلام ملکه
وااااای اینجا هم بهم میگن ملکه اوفففف خسته شدم دیگه مگه من ملکه زنبورام که اینطوری صدام میکنن
ات: ناهار چی میپزین
خدمتکار ¹: جاجانگمیون با کیمچی
ات: اهان
رفتم و یکم اب ریختم و خوردم ظرف رو شستم و از اشپزخونه اومدم بیرون داشتم از پله ها میرفتم که صدای هاپ هاپ های یونتان بلند شد برگشتم دیدم نمیتونه بپره بیاد بالا اومدم پایین و بغلش کردم و رفتیم توی اتاق خودم و تهیونگ دره کمد رو واز کردم لباسام قشنگ تا شدع بود و تمام وسایلمو گذاشته بودن لوازم ارایش هامو گذاشتن جلوی میز توالتم(میز اینه) لپ تاپ هم روی یه میز دیگه مجسمه هم بود ولی با یه شیشه محافظت میشد خوشحال شدم چون میدونستم تهیونگ گفته لباسمو عوض کردم و با یونتان رفتیم پایین
ببخشید دیر شد دستم خسته شد تا فردذ منتظر باشید🧁
پارت ¹⁵
ویو ات
با تهیونگ رفتیم و چمدون و کیف هارو اوردیم پایین
ات: خوب برادر ها و خواهر های عزیزم من باید برم دوباره بر میگردم راستی از خونه محافظت کنینا من رفتم خدافظ
همه جز ات و ته: خدافظ ملکه
از اونجا اومدیم و به سمت خونه راه افتادیم بعد چند مین رسیدیم و پیاده شدیم
تهیونگ: جک چمدون هارو بیار اتاقم
جک: چشم ارباب
با تهیونگ رفتیم توی خونه من یونتان رو گذاشتم زمین و رفتم اب بخورم رفتم توی اشپزخونه دیدم خدمتکار ها دارن ناهار درست میکنن
ات: سلام
خدمتکارا: سلام ملکه
وااااای اینجا هم بهم میگن ملکه اوفففف خسته شدم دیگه مگه من ملکه زنبورام که اینطوری صدام میکنن
ات: ناهار چی میپزین
خدمتکار ¹: جاجانگمیون با کیمچی
ات: اهان
رفتم و یکم اب ریختم و خوردم ظرف رو شستم و از اشپزخونه اومدم بیرون داشتم از پله ها میرفتم که صدای هاپ هاپ های یونتان بلند شد برگشتم دیدم نمیتونه بپره بیاد بالا اومدم پایین و بغلش کردم و رفتیم توی اتاق خودم و تهیونگ دره کمد رو واز کردم لباسام قشنگ تا شدع بود و تمام وسایلمو گذاشته بودن لوازم ارایش هامو گذاشتن جلوی میز توالتم(میز اینه) لپ تاپ هم روی یه میز دیگه مجسمه هم بود ولی با یه شیشه محافظت میشد خوشحال شدم چون میدونستم تهیونگ گفته لباسمو عوض کردم و با یونتان رفتیم پایین
ببخشید دیر شد دستم خسته شد تا فردذ منتظر باشید🧁
۴.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.