پارت

پارت۵۴


رو پا بند نبودم.اون صدای مزاحم که میگفت چته چرا انقد ذوق کردی رو کنار زدم.واقعا نمیدونستم به اون حس چه جوابی بدم.چون...نمیدونم چرا خوشحال بودم ولی میخواستم که اون حسو نگه دارم.همین...
غذا رو سر سری خوردم و به ساعت نگاه کردم.
ساعت ۳ بود.پس وقت داشتم.اول یه دوش گرفتم.
با موهای خیس جلو آینه ایستادم.دوتا دستمو کنار موهام نگه داشتم چشمامو بستم و وردیو خوندم.با باز کردن چشمام موهای خشک شدم روی شونه هام ریختن.لبخندی زدم و حولمو دراوردم.هوا سرد بود پس لباسامو سریع پوشیدم تا سرما نخورم.
بعد از یه خواب مفصل به جبران بی خوابی هام بیدار شدم و به بقیه کارام رسیدم.
همه ی مانتوهامو ریختم بیرون و متفکرانه بهشون خیره شدم.
یه مانتوی بلند و جلو باز برداشتم و روبروی خودم نگه داشتم و از توی آینه نگاهش کردم.قشنگ بود اما خیلی تیره بود.
یه دستمو روبروش گرفتم و چشمامو بستم.تصویر واضحی از مانتوم توی ذهنم ساختم اما اینبار رنگشو لیمویی تصور کردم.
چشمامو باز کردم.عالی شده بود.مانتومو جدا گذاشتم و بقیه رو گذاشتم سرجاش.
آرایش کردن بلد نبودم.واسه همین لوازم آنچنانی نداشتم.روبروی آینه،روی صندلی کوچیکم نشستم و به کرم پودر و رژ کمرنگم زل زدم.تمام چیزی که داشتم!
نفسمو صدادار فوت کردم و فکری به سرم زد.
صاف نشستم و دستامو دو طرفم رها کردم.چشمامو بستم.توی ذهنم تصویری از خودم ساختم.سعی کردم آرایش مختصر و زیبایی روی صورتم تصور کنم.
چشمامو باز کردم و بادیدن چهرم از ذوق بلند شدم و چند بار از زاویه های مختلف خودمو نگاه کردم.هیچ وقت اینطوری ندیده بودم خودمو!
خیالم که از صورتم راحت شد.رفتم سراغ لباسام.
لباسایی که کنار گذاشته بودمو پوشیدم.کیفمو برداشتم اما وقتی تو آینه نگاهش کردم از رنگش خوشم نیومد.بعد از کمی مکث وردی خوندم و رنگ کیف از قرمز به آبی کمرنگ تغییر کرد.حالا خوب شد...
صدای پیامک گوشیم بلند شد.آرمان نوشته بود.
_منتظرم...
گوشیو تو کیفم انداختم و کلیدو برداشتم.
بعد از خاموش کردن چراغا دوییدم بیرون و درارو بستم.
ماشین مشکی رنگی یه بار چراغاشو خاموش و روشن کرد.
دیدگاه ها (۱۱)

پارت۵۵به سمت ماشین رفتم و سوار شدم.با لبخند سلام کردم و گفتم...

کلیپ جدید واسه رمان❤ ❤ توی پیج اینستای رمانآیدی توی بیو🙂

یه عکس توپ از رمان با تشکر از @feltro😍 😍 بازم هست که بع...

پارت۵۳با تعجب رفتم سمت کاغذ.یه کاغذ متوسط که روش نوشته بود:_...

نفرین شیرین. پارت 1

Part ¹²⁵ا.ت ویو:بین زمین و آسمون بودیم..دورتا دورمون سیاهی م...

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط