اشک حسرت پارت ۹۵
#اشک حسرت #پارت ۹۵
آسمان :
با صدای در رومو برگردوندم طرف پنجره می دونستم آیدین
- پاشو آسمان باید بریم خونه ای بابااینا مهمون دارن
چه رویی داشت برگشتم نگاهش کردم وگفتم: اینجوری بیام تا بهم بخندن آقای عاشق
آیدین : من عذر خواهی کردم
- ممنون که عذر خواهی کردی
آیدین : پاشو آسمان پاشو عزیزم
- نمیام آیدین دست از سرم بردار
آیدین : بابا غلط کردم آسمان عصبی شدم پاشو دیگه
تو سرمو بوسید وگفت : خواهش می کنم اقوام مامان بابا اومدن زشته جون امید
نگاهش کردم وگفتم : باشه آیدین ولی اگه حرفی شد دیگه خودت می دونی
آیدین : قول میدم قربونت برم بریم ؟
- باشه فقط یه دوش بگیرم
بلند شدم بغلم کرد اروم کنارش زدم
- برو اونور آیدین
آیدین : آسمان ناراحتم می کنی
- ناراحت شدی بازم بزن تو دهنم
خیره تو چشام نگاه کردوگفت : بی انصاف دوست دارم اگه من احمق به سعید نمی گفتم تو دوسش داری عمرا نگاتم نمی کرد اون می دونست بهت علاقه دارم که هیچی نمی گفت همین من احمق بهش گفتم بهت توجه کرد کاش لال می شدم
- دیگه اون نیست چرا انقدر حرص می خوری
محکم زد رو سینم
آیدین : چون اینجاست
- می دونستی پس چرا این کارو باهام کردی چه بدی بهت کردیم
آیدین : اگه می مردمم نمی زاشتم مال سعید بشی قرار نیست همه چی مال اون باشه
- برات متسفم تو دوستش بودی
- اصلابرام مهم نیست مطمئن باش انقدر دوست دارم ومی خوامت که دیگه نه سعید بشناسم ...
- نه امیدرو حرمت خونه وخواهرشو نکردب ...نامردی کردی
آیدین : هیچی بهت نمیگم پر رو نشو
امشبم میام اینجا می خوابم بهتره از الان آماده باشی
- نمی تونی
آیدین : می خوام ببینی تو حرفام چقدرجدی ام
- نه برو کنار
ایدین : گفتم که بدونی حالا هم آماده شو
پسره ای درازانگار هم قدشم برام خط نشون می کشه
آیدین : می ترسم گردنت خورد بشه انقدر کجش کردی بیرونو نگاه می کنی
رومو برگردوندم طرفش وگفتم : اینجوری خوبه ؟
آیدین : عالیه عزیزم
کنار یه گل فروشی نگه داشت وگفت : میای عزیزم؟
- نه
پیاده شد ورفت صدای آهنگ رو یکم بلند کردم وبیرونو نگاه می کردم یه دختر پسر داشتن میومدن طرف ماشین هر چی نگاه می کردم انگار سعید بود یاد چند روز پیش افتادم دم بیمارستان دیده بودمش چه راحت وبی تفاوت از کنارم گذشته بود نکنه واقعا سعید پانیذ رو دوست داشته هر چند که شک داشتم آیدین دروغ می گفت سعید اهل دروغ نبود دوست داشتم باهاش حرف بزنم چقدرم من پر رو بودم سعید حق زندگی نداشت من چطور تونستم از عشقم از سعید بگذرم
خدا لعنتت کنه آیدین حالا بعد این همه بدی چه حرفی داشتم بهش بزنم
با صدای در ماشین برگشتم یه دست گل بزرگ گذاشت رو پاهام وگفت : تقدیم به نفسم
یه سبد گلم گذاشت بینمون
- اینا برای کیه ؟
آیدین : سبدگل برای مادرمه عزیزم واسه چی ؟
آسمان :
با صدای در رومو برگردوندم طرف پنجره می دونستم آیدین
- پاشو آسمان باید بریم خونه ای بابااینا مهمون دارن
چه رویی داشت برگشتم نگاهش کردم وگفتم: اینجوری بیام تا بهم بخندن آقای عاشق
آیدین : من عذر خواهی کردم
- ممنون که عذر خواهی کردی
آیدین : پاشو آسمان پاشو عزیزم
- نمیام آیدین دست از سرم بردار
آیدین : بابا غلط کردم آسمان عصبی شدم پاشو دیگه
تو سرمو بوسید وگفت : خواهش می کنم اقوام مامان بابا اومدن زشته جون امید
نگاهش کردم وگفتم : باشه آیدین ولی اگه حرفی شد دیگه خودت می دونی
آیدین : قول میدم قربونت برم بریم ؟
- باشه فقط یه دوش بگیرم
بلند شدم بغلم کرد اروم کنارش زدم
- برو اونور آیدین
آیدین : آسمان ناراحتم می کنی
- ناراحت شدی بازم بزن تو دهنم
خیره تو چشام نگاه کردوگفت : بی انصاف دوست دارم اگه من احمق به سعید نمی گفتم تو دوسش داری عمرا نگاتم نمی کرد اون می دونست بهت علاقه دارم که هیچی نمی گفت همین من احمق بهش گفتم بهت توجه کرد کاش لال می شدم
- دیگه اون نیست چرا انقدر حرص می خوری
محکم زد رو سینم
آیدین : چون اینجاست
- می دونستی پس چرا این کارو باهام کردی چه بدی بهت کردیم
آیدین : اگه می مردمم نمی زاشتم مال سعید بشی قرار نیست همه چی مال اون باشه
- برات متسفم تو دوستش بودی
- اصلابرام مهم نیست مطمئن باش انقدر دوست دارم ومی خوامت که دیگه نه سعید بشناسم ...
- نه امیدرو حرمت خونه وخواهرشو نکردب ...نامردی کردی
آیدین : هیچی بهت نمیگم پر رو نشو
امشبم میام اینجا می خوابم بهتره از الان آماده باشی
- نمی تونی
آیدین : می خوام ببینی تو حرفام چقدرجدی ام
- نه برو کنار
ایدین : گفتم که بدونی حالا هم آماده شو
پسره ای درازانگار هم قدشم برام خط نشون می کشه
آیدین : می ترسم گردنت خورد بشه انقدر کجش کردی بیرونو نگاه می کنی
رومو برگردوندم طرفش وگفتم : اینجوری خوبه ؟
آیدین : عالیه عزیزم
کنار یه گل فروشی نگه داشت وگفت : میای عزیزم؟
- نه
پیاده شد ورفت صدای آهنگ رو یکم بلند کردم وبیرونو نگاه می کردم یه دختر پسر داشتن میومدن طرف ماشین هر چی نگاه می کردم انگار سعید بود یاد چند روز پیش افتادم دم بیمارستان دیده بودمش چه راحت وبی تفاوت از کنارم گذشته بود نکنه واقعا سعید پانیذ رو دوست داشته هر چند که شک داشتم آیدین دروغ می گفت سعید اهل دروغ نبود دوست داشتم باهاش حرف بزنم چقدرم من پر رو بودم سعید حق زندگی نداشت من چطور تونستم از عشقم از سعید بگذرم
خدا لعنتت کنه آیدین حالا بعد این همه بدی چه حرفی داشتم بهش بزنم
با صدای در ماشین برگشتم یه دست گل بزرگ گذاشت رو پاهام وگفت : تقدیم به نفسم
یه سبد گلم گذاشت بینمون
- اینا برای کیه ؟
آیدین : سبدگل برای مادرمه عزیزم واسه چی ؟
۲۲.۷k
۲۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.