حرفی زد و آهنگ صدایش خفه ام کرد

......

حرفی زد و آهنگ صدایش خفه ام کرد
چرخی زد و آن موی رهایش خفه ام کرد

تا خواستم از عطر تنش شعر بگویم
شعر و غزل و وزن و هجایش خفه ام کرد

من بوسه زدم ؛ اخم نمود و گره های
پبچیده به ابروی حنایش خفه ا م کرد

یک بار نشد خیره به چشمان من زار
هی سرخ شد و شرم و حیایش خفه ام کرد

عاشق شدم و ناز کشیدن شده کارم
دیوانه شدم ناز و ادایش خفه ام کرد

یک بار نشد پر بدهد این دل مارا
من بال زدم... حال و هوایش خفه ام ....
دیدگاه ها (۳)

......گناه قلب من بر گردن چشمان زیبایتتپش های دلم در بند گیس...

.......تا بچنگ آرم تو را من پا فشاری می کنماشک خود رادرسر کو...

......بگذار که من با نفسَت شعر بسازمدل را پس این پرده به یک ...

.....‍ شیشه ی قلب مرا آسان شکستی ، عشق منبند بند عشق را از ه...

"درمان کیونگ"کیونگ حالا آرامتر بود، اما هنوز تب داشت. پوستش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط