من هفت تا ددی دارم
❤❤❤❤❤❤❤
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_۱۸
حس خفگی بدی بهم دست داده بود..نگاهی به کسی که عین بالشتش من رو توی بقلش گرفته بود انداختم
که دیدم در خواب 7پادشاه به سر میبرد یهو فکر شیطانی به سرم زد
سرم رو چرخوندم تا روی میز عسلیش رو نگاه کنم که یه پارچ آب دید
آروم دستش رو از روی شکمم برداشتم و دستم رو به سمت پارچ آب دراز کردم
دیدم نمیرسم مجبور شدم کامل از بقلش بیام بیرون لبخندی زدم و به سمت میز عسلی رفتم
پارت آب رو آروم برداشتم و بالای سرش وایسادم و گفتم:اهم اهم جناب شوگا بیدا نمیشید؟
غلطی زد و من رو به چپشم حساب نکرد منم با حرص بلند داد زدم:سیل اومدههههههه
و یهویی کل آبا رو ریختم روش...جوری سیخ نشست که فکر کردم سکته رو زده
تا من رو دید خواست به طرفم حمله کنه که سریع به طرف در رفتم و بازش کردم و از پله سر خوردم اومدم پایین
بدو بدو به طرف آشپرخونه رفتم و پشت نامجون قایم شدم
من:توروخدا نجاتم بدم
نامجون آروم به طرفم برگشت و گفت:چیکار کردی؟
من:راستش....
#ANIL
@dady_2021
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_۱۸
حس خفگی بدی بهم دست داده بود..نگاهی به کسی که عین بالشتش من رو توی بقلش گرفته بود انداختم
که دیدم در خواب 7پادشاه به سر میبرد یهو فکر شیطانی به سرم زد
سرم رو چرخوندم تا روی میز عسلیش رو نگاه کنم که یه پارچ آب دید
آروم دستش رو از روی شکمم برداشتم و دستم رو به سمت پارچ آب دراز کردم
دیدم نمیرسم مجبور شدم کامل از بقلش بیام بیرون لبخندی زدم و به سمت میز عسلی رفتم
پارت آب رو آروم برداشتم و بالای سرش وایسادم و گفتم:اهم اهم جناب شوگا بیدا نمیشید؟
غلطی زد و من رو به چپشم حساب نکرد منم با حرص بلند داد زدم:سیل اومدههههههه
و یهویی کل آبا رو ریختم روش...جوری سیخ نشست که فکر کردم سکته رو زده
تا من رو دید خواست به طرفم حمله کنه که سریع به طرف در رفتم و بازش کردم و از پله سر خوردم اومدم پایین
بدو بدو به طرف آشپرخونه رفتم و پشت نامجون قایم شدم
من:توروخدا نجاتم بدم
نامجون آروم به طرفم برگشت و گفت:چیکار کردی؟
من:راستش....
#ANIL
@dady_2021
۲۷.۳k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.