درخواستی
{درخواستی}
[ گرد باد عشق ]
♡پارت ۸ ♡
داشتن میرفتن سمت کمپانی که با یه ماشین از بغل محکم برخورد کردند و باعث شد ماشین چند دور بچرخه
ویو ات
نشسته بودم روی کاناپه و شبکه های TV رو عوض میکردم تو فکر رفتار امروز صبح جونگ کوک بودم که تلفن زنگ زد آجوما رفت جواب داد
&خانم
+بله
&با شما کار دارن
+باشه..الان میام
..............
+بله
؟سلام خانم شما همسر آقای جئون جونگ کوک هستید
+بله خودمم
؟باید بگم که همسر شما امروز صبح تصادف کردن و الان داخل کما هستند
+چ.چی...کدوم بیمارستان بردنش
؟بیمارستان.....(راستش اسمی برای بیمارستان مدرس نظر ندارم😅)
+باشه..ممنون..الان میام
ات لباس پوشید و سریع رفت به آدرس بیمارستان و کنار پذیرش
+خانم اتاق آقای جئون جونگ کوک کجاست
؟انتهای سالن دست چپ
+ممنون
ات رفت کنار اتاق جونگ کوک درو باز کرد خواست بره داخل که یه دکتر مانعش شد
+لطفا..لطفا بزارین برم داخل من همسرشم*گریه*
؟نمیشه خانم
+تروخدا*گریه شدید*
؟باشه ولی لطفا مواظب باشید
+*سرش رو به معنی باشه تکون داد*
به اسرار فراوان ات دکتر گذاشت بره داخل ات کنار تخت جونگ کوک نشسته بود و گریه میکرد و باهاش حرف میزد که خسته شده بود و خوابش میومد سرش رو آروم گذاشت روی تخت کنار جونگ کوک و خوابش برد که........
ادامه دارد.......
بچه ها پارت بعد احتمالا پارت آخره نظری پیشنهادی برای فیک بعدی دارین بگین
[ گرد باد عشق ]
♡پارت ۸ ♡
داشتن میرفتن سمت کمپانی که با یه ماشین از بغل محکم برخورد کردند و باعث شد ماشین چند دور بچرخه
ویو ات
نشسته بودم روی کاناپه و شبکه های TV رو عوض میکردم تو فکر رفتار امروز صبح جونگ کوک بودم که تلفن زنگ زد آجوما رفت جواب داد
&خانم
+بله
&با شما کار دارن
+باشه..الان میام
..............
+بله
؟سلام خانم شما همسر آقای جئون جونگ کوک هستید
+بله خودمم
؟باید بگم که همسر شما امروز صبح تصادف کردن و الان داخل کما هستند
+چ.چی...کدوم بیمارستان بردنش
؟بیمارستان.....(راستش اسمی برای بیمارستان مدرس نظر ندارم😅)
+باشه..ممنون..الان میام
ات لباس پوشید و سریع رفت به آدرس بیمارستان و کنار پذیرش
+خانم اتاق آقای جئون جونگ کوک کجاست
؟انتهای سالن دست چپ
+ممنون
ات رفت کنار اتاق جونگ کوک درو باز کرد خواست بره داخل که یه دکتر مانعش شد
+لطفا..لطفا بزارین برم داخل من همسرشم*گریه*
؟نمیشه خانم
+تروخدا*گریه شدید*
؟باشه ولی لطفا مواظب باشید
+*سرش رو به معنی باشه تکون داد*
به اسرار فراوان ات دکتر گذاشت بره داخل ات کنار تخت جونگ کوک نشسته بود و گریه میکرد و باهاش حرف میزد که خسته شده بود و خوابش میومد سرش رو آروم گذاشت روی تخت کنار جونگ کوک و خوابش برد که........
ادامه دارد.......
بچه ها پارت بعد احتمالا پارت آخره نظری پیشنهادی برای فیک بعدی دارین بگین
- ۱۳.۷k
- ۰۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط