غریبه ترین آشنا
غریبه ترین آشنا
#Part1
ا/ت نگاهی ناامیدانه به کارت های داخلِ دستش انداخت و اتفاقات چند ساعت پیشو مرور کرد..
.
.
(از زبان ادمین)
صدای قدم هاش اعصابشو به هم میریخت.. اون دختر زیادی پر عشوه بود و این حالشو بهم میزد... درسته که باهاش دوسته..
آه.. گفتم دوست؟ اون دختر پر عشوه اصلاا مناسب دوست بودن نیست!
ولی.. چاره چیه؟ تنها کسی که میتونست اونو تو این پارتی از تنهایی دربیاره.. همین دختر پر عشوه بود.!
درست فهمیدین.. اونا به یک پارتی دعوت شدن.. ولی... این پارتی یخورده فرق داره.. یکم بیشتر از یخورده.. شاید بهتره بگم.. این پارتی از نوع کلاسیکشه..
تمام افراد حضار به این مراسم از بچه های گردن کلفتای شهرن.. پس دلیلی نداره که بخوان با بزن بکوب حیثیت خودشونو ببرن زیر سوال..
خب حالا.. این پارتی صاحاب نداره؟
باید بگم که.. چرا داره... ولی میزبانِ این پارتیِ کلاسیک، الان درحال لاس زدن با یه ه.رز.ه ی دیگس و این ینی مشترک مورد نظر تا اطلاع ثانوی در دسترس نمیباشند.
بگذریم ازینا.. بریم سراغ خانم سون که حسابی از دست عشوه های لی آن دوست ریا کارش خسته شده..
ا/ت با دیدن گارسونی که سینی به دست به سمتشون میومد حرفای بی اهمیت لی آن رو قطع کرد و دستی به سمت گارسون تکون داد..
_امری داشتین؟
لبخند دلربایی زد و همراه با تکون دادن سرش گفت:
+ فقط خواستم یه ش.راب بردارم..
بعد از برداشتن جامِ براقِ روبه روش.. رو به لی آن کرد و با حالت سوالی پرسید..
+ تو نمیخوای؟
لی آن که انگار از شدت صحبت به اَتَش افتاده بود جامِ دیگه ای رو برداشت و درحالی که اونو جلوی ا/ت قرار میداد لب زد..
_الان فقط این میتونه حالمو جا بیاره...
ا/ت پوزخندی زد و جام دستشو بالا اورد...
ضربه ای کوتاه به جام لی آن زد و بعد اونو عقب اورد...
هر دو دوباره شروع به راه رفتن کردن و دوباره حرفای بی ربط و کسل کننده ی لی آن شروع شد..
_داشتم میگفتم.. اون پسر آقای جئونه.. و متاسفانه در افتادن با اون زیادی سخته.. حتی میتونه خطرناک باشه.. وقتی باهاش هم کلام شی خیلی راحت مرموز بودنشو میشه فهمید!
+ دیدیش؟
فیک جدیدمون نشه؟!
لایک و کامنت گوگولیام؟
#Part1
ا/ت نگاهی ناامیدانه به کارت های داخلِ دستش انداخت و اتفاقات چند ساعت پیشو مرور کرد..
.
.
(از زبان ادمین)
صدای قدم هاش اعصابشو به هم میریخت.. اون دختر زیادی پر عشوه بود و این حالشو بهم میزد... درسته که باهاش دوسته..
آه.. گفتم دوست؟ اون دختر پر عشوه اصلاا مناسب دوست بودن نیست!
ولی.. چاره چیه؟ تنها کسی که میتونست اونو تو این پارتی از تنهایی دربیاره.. همین دختر پر عشوه بود.!
درست فهمیدین.. اونا به یک پارتی دعوت شدن.. ولی... این پارتی یخورده فرق داره.. یکم بیشتر از یخورده.. شاید بهتره بگم.. این پارتی از نوع کلاسیکشه..
تمام افراد حضار به این مراسم از بچه های گردن کلفتای شهرن.. پس دلیلی نداره که بخوان با بزن بکوب حیثیت خودشونو ببرن زیر سوال..
خب حالا.. این پارتی صاحاب نداره؟
باید بگم که.. چرا داره... ولی میزبانِ این پارتیِ کلاسیک، الان درحال لاس زدن با یه ه.رز.ه ی دیگس و این ینی مشترک مورد نظر تا اطلاع ثانوی در دسترس نمیباشند.
بگذریم ازینا.. بریم سراغ خانم سون که حسابی از دست عشوه های لی آن دوست ریا کارش خسته شده..
ا/ت با دیدن گارسونی که سینی به دست به سمتشون میومد حرفای بی اهمیت لی آن رو قطع کرد و دستی به سمت گارسون تکون داد..
_امری داشتین؟
لبخند دلربایی زد و همراه با تکون دادن سرش گفت:
+ فقط خواستم یه ش.راب بردارم..
بعد از برداشتن جامِ براقِ روبه روش.. رو به لی آن کرد و با حالت سوالی پرسید..
+ تو نمیخوای؟
لی آن که انگار از شدت صحبت به اَتَش افتاده بود جامِ دیگه ای رو برداشت و درحالی که اونو جلوی ا/ت قرار میداد لب زد..
_الان فقط این میتونه حالمو جا بیاره...
ا/ت پوزخندی زد و جام دستشو بالا اورد...
ضربه ای کوتاه به جام لی آن زد و بعد اونو عقب اورد...
هر دو دوباره شروع به راه رفتن کردن و دوباره حرفای بی ربط و کسل کننده ی لی آن شروع شد..
_داشتم میگفتم.. اون پسر آقای جئونه.. و متاسفانه در افتادن با اون زیادی سخته.. حتی میتونه خطرناک باشه.. وقتی باهاش هم کلام شی خیلی راحت مرموز بودنشو میشه فهمید!
+ دیدیش؟
فیک جدیدمون نشه؟!
لایک و کامنت گوگولیام؟
۴.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.