تک پارتی کای
تک پارتی کای
وقتی تولدت بود
(کای_ا/ت+)
_بیب بلند شو چقدر میخوابی
+کای ولم کن بزار بیشتر بخوابم (خوابآلود)
_ولی بیب من به خاطر تو مرخصی گرفتم
+اوفففففففف باشه پاشدم
_خب دوست داری امروز چیکار کنیم؟
+امممم اول بریم شهربازی بعد بریم رستوران بعد بریم کارائوکه بعد بریم پارک
_باشه باشه نفس بگیر
+نفس عمیق*
_باشه عزیزم همه این کارا رو میکنیم نگران نباش (پیشونی ا/ت رو بوسید)
ا/ت کای بلند شدن لباساشون رو پوشیدن کلی با هم خوشگذرونی کردن
ویو ا/ت
امروز خیلی خوش گذشت ولی کای همش تلفن های مشکوک داشت همش گوشیش زنگ میخورد یه گوشه صحبت میکرد وقتی هم ازش میپرسیدم کیه میگفت هیشکی
ساعت ۹ بود من خیلی خسته بودم
+کای من خیلی خسته شدم بریم خونه؟
_باشه بیب
داشتیم میرفتیم که بازم گوشی کای زنگ خورد رفت یه گوشه صحبت کنه منم وایستادم تا حرفش تموم شد اومد
_بیب ببخشید ولی یه کاری برای من پیش اومده من باید برم کمپانی تو هم تاکسی بگیر زود برو خونه
+ولی
_خدافظ بیبی
کای رفت سوار ماشین شد با سرعت محل ترک کرد منم رفتم تا تاکسی بگیرم تقریبا نیم ساعت طول کشید تا یه ماشین پیدا کنم
وقتی رسیدم با کلید درو باز کردم رفتم داخل
همه جا تاریک بود وقتی چراق روشن کردم کلی بادکنک کاغذ رنگی ریخت رو سرم همه با هم داد زدن
تولدت مبارک ا/ت
بعد کای رو دیدم که یه کیک خیلی قشنگ دستش بود
_تولدت مبارک بیبی
ا/ت با کلی ذوق کای رو بغل کرد بعد شمع هارو فوت کرد
وقتی تولدت بود
(کای_ا/ت+)
_بیب بلند شو چقدر میخوابی
+کای ولم کن بزار بیشتر بخوابم (خوابآلود)
_ولی بیب من به خاطر تو مرخصی گرفتم
+اوفففففففف باشه پاشدم
_خب دوست داری امروز چیکار کنیم؟
+امممم اول بریم شهربازی بعد بریم رستوران بعد بریم کارائوکه بعد بریم پارک
_باشه باشه نفس بگیر
+نفس عمیق*
_باشه عزیزم همه این کارا رو میکنیم نگران نباش (پیشونی ا/ت رو بوسید)
ا/ت کای بلند شدن لباساشون رو پوشیدن کلی با هم خوشگذرونی کردن
ویو ا/ت
امروز خیلی خوش گذشت ولی کای همش تلفن های مشکوک داشت همش گوشیش زنگ میخورد یه گوشه صحبت میکرد وقتی هم ازش میپرسیدم کیه میگفت هیشکی
ساعت ۹ بود من خیلی خسته بودم
+کای من خیلی خسته شدم بریم خونه؟
_باشه بیب
داشتیم میرفتیم که بازم گوشی کای زنگ خورد رفت یه گوشه صحبت کنه منم وایستادم تا حرفش تموم شد اومد
_بیب ببخشید ولی یه کاری برای من پیش اومده من باید برم کمپانی تو هم تاکسی بگیر زود برو خونه
+ولی
_خدافظ بیبی
کای رفت سوار ماشین شد با سرعت محل ترک کرد منم رفتم تا تاکسی بگیرم تقریبا نیم ساعت طول کشید تا یه ماشین پیدا کنم
وقتی رسیدم با کلید درو باز کردم رفتم داخل
همه جا تاریک بود وقتی چراق روشن کردم کلی بادکنک کاغذ رنگی ریخت رو سرم همه با هم داد زدن
تولدت مبارک ا/ت
بعد کای رو دیدم که یه کیک خیلی قشنگ دستش بود
_تولدت مبارک بیبی
ا/ت با کلی ذوق کای رو بغل کرد بعد شمع هارو فوت کرد
۱۰.۹k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.