تو بهترینی
تو بهترینی
پارت2
دلارام رفت منم مبایلمو ورداشتم رفتم توی اینستا همجا عکس من بود از اینستا اومد بیرون زنگ زدم به سر اشپز
سراشپز: فرمایید خانم رادان
اوا:استیک میخوام
سراشپز:تا نیم ساعت دیگه براتون میارم
تلفننو قطع کردم
(شب)
شب شده بود حوصلم سر رفته بود که دلارام اومد
دلارام:سلامممممم
اوا:سلام عشق من وسایلامو اوردی
دلاروم:بلههههه
وسایلامو داد بهم ایفون 16 شبیه گوشی های سامسونگ
اوا:دلارام فردا کنسرتم میای؟
دلارام:ساعت چند؟
اوا:9
دلارام:فردا تولد دوست پسرمه میخوام برم اونجا
اوا:پس نمیای؟
دلارام:نه
اوا:اکی
بلند شدم میخواستم برم توی اتاق که یهکی مثل خر از اسانسور اومد تو
اوا:تو اینجا چیکار میکنی؟
متین: اوا توروخدا بیا باهم حرف بزنیم(دوست پسر قبلی اوا)
اوا:اردلان و ارسلان مثل ماست دارین منو نگاه میکنین بندازیدش بیرون
اردلان و ارسلان:چشم خانم
متین:اوا یه دقیقه به حرفام گوش کن مهمن
دستمو بلا گرفتم اردلان و ارسلان ولش کردن
اوا:بنال
متین:اوا اگر به چیزی که میگم عمل نکنی فردا ابروتو میبرم
اوا:اولن چجوری میخوای اب وی منو ببری دومن اصلا تو کی هستی که داری برای من تعین و تکلیف میکنی هان؟(با صدای بلند)
متین:خودت خواستی فردا به حسابت میرسم
متین رفت
دلارام:اون چش بود؟
اوا:اسکله بابا
وارد اتاقم شدم دلشوره ای افتاد تو دلم
(صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم صبحونم رو خوردم مثل همیشه هم دریا رفت سرکار من تنها موندم گفتم برای امشب باید بریم بیرون لباس بخریم امروز میخ استم دنس جدیدمو اجرا کنم البته همیشه دنسای مدید دارم ولی این دفعه حس میکردم این کنسرتم متفاوته....
پارت2
دلارام رفت منم مبایلمو ورداشتم رفتم توی اینستا همجا عکس من بود از اینستا اومد بیرون زنگ زدم به سر اشپز
سراشپز: فرمایید خانم رادان
اوا:استیک میخوام
سراشپز:تا نیم ساعت دیگه براتون میارم
تلفننو قطع کردم
(شب)
شب شده بود حوصلم سر رفته بود که دلارام اومد
دلارام:سلامممممم
اوا:سلام عشق من وسایلامو اوردی
دلاروم:بلههههه
وسایلامو داد بهم ایفون 16 شبیه گوشی های سامسونگ
اوا:دلارام فردا کنسرتم میای؟
دلارام:ساعت چند؟
اوا:9
دلارام:فردا تولد دوست پسرمه میخوام برم اونجا
اوا:پس نمیای؟
دلارام:نه
اوا:اکی
بلند شدم میخواستم برم توی اتاق که یهکی مثل خر از اسانسور اومد تو
اوا:تو اینجا چیکار میکنی؟
متین: اوا توروخدا بیا باهم حرف بزنیم(دوست پسر قبلی اوا)
اوا:اردلان و ارسلان مثل ماست دارین منو نگاه میکنین بندازیدش بیرون
اردلان و ارسلان:چشم خانم
متین:اوا یه دقیقه به حرفام گوش کن مهمن
دستمو بلا گرفتم اردلان و ارسلان ولش کردن
اوا:بنال
متین:اوا اگر به چیزی که میگم عمل نکنی فردا ابروتو میبرم
اوا:اولن چجوری میخوای اب وی منو ببری دومن اصلا تو کی هستی که داری برای من تعین و تکلیف میکنی هان؟(با صدای بلند)
متین:خودت خواستی فردا به حسابت میرسم
متین رفت
دلارام:اون چش بود؟
اوا:اسکله بابا
وارد اتاقم شدم دلشوره ای افتاد تو دلم
(صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم صبحونم رو خوردم مثل همیشه هم دریا رفت سرکار من تنها موندم گفتم برای امشب باید بریم بیرون لباس بخریم امروز میخ استم دنس جدیدمو اجرا کنم البته همیشه دنسای مدید دارم ولی این دفعه حس میکردم این کنسرتم متفاوته....
۴.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.