تو بهترینی
تو بهترینی
پارت4
(شب)
یک ساعت دیگه اجرا داشتم خیلی استرس داشتم
تبس:اوا چرا انقدر استرس داری نمیخوای بمیری که
(نکته:تبس دوست دوران دبیرستان اوا)
اوا:تبس بردیا توی این کنسرتمه
تبس:واقعا کدوم ردیف
اوا:اول
کبس شروع کرد به خندیدن
باید میرفتم روی صحنه تا رفتم روی صحنه چشمم خورد به بردیا قشنگ جلوم بود همین طوری داشتم نگاهش میکردم هنوزم جذاب بود
(2ساعت بعد)
داشتم اهنگ موخوندم و دنسنو میرفتم که یهویی دیدم بادیگاردام و نگهبانا رفتن بیرون خیلی عجیب بود اخرین حرکتو زد که تموم بشه که یهویی یه سطل اب یخ از بالای سرم ریخت روم همه جا سکوت شد دوست داشتم بزنم زیر گریه همه داشتن بد نگاهم میکردم که یهویی یکی از پشت کتشو انداخت روم برگشتم دیدم بردیا میخواستم لج بازی کنم ولی الان وقتش نبود منو برد پشت صحنه
بردیا:خانم پادیاد میشه خانم رادان رو بگیرید
(تبس فامیلیش پادیاد هست)
تبس منو گرفت نشسم روی زمین شروع کردم به گریه کردن
تبس:اوا گریه نکن دیگه ما کسی که این بلا رو سرت اورده رو پیدا میکنیم
اوا:میدونم کار کیه اون متین عوضی(با گریه)
تبس:دوست پسر قبلیت
اوا:اوهوم(با گریه)
دیدم بردیا بدو بدو رفت
تبس:حس میکنم ازت خوشش میاد
اوا:اره حتما اون سنگدل عوضی از من خوشش بیاد وایسا ببینم مگه اصلا قلب هم داره؟ مگه یادت نیست کلاس یازدهم چه بلایی سرم اورد
(فلش بک به گذشته)
اوا:بردیا من خیلی ازت خوشم میاد
بردیا:اسکل واقعا فکر کردی خوشگلی
اوا:من خخیلییی...
بردیا:چی صداتو نمیشنوم
اوا:من خیلی دوست دارم
بردیا:تو الان زشت ترین دختر دبیرستانی منم خوشگل ترین پسر دبیرستان
اوا:خب ربطی نداره
بردیا:تا حالا خودتو تو اینه نگاه کردی واقعا یه بار نگاه کن ببینی چقدر زشتی
بردیا یه شیر کاکائو نصفه از پشتش ورداشت ریخت روی سرم
بردیا:این شیر کاکائو رو کم داشتی الان کاملا زشتی
(نویسنده:اوا خیلی توی دبیرستان زشت بود ولی الان خوشگل ترین ایدله)
(فلش بک به حال)
تبس:اوا اون موقعه واقعا خر بودی تو خیلی زشت بودی بعد رفتی به خوشگاترین پسر درخواست دادی
اوا:تبس دهنتو ببند تا بیشتر از این عصابم داغون نشده
لباسامو عوض کردم رفتم بیرون معلوم نبود که اردلان و ارسلان هم کجا رفته بودن
یه اسنپ گرفتم رفتم تونه دیدم مثل دست بیل وایسادن
اوا:معلوم بود شما دوتا کدوم گور بودین(با داد)
اردلان:خانم یکی اومد به ما گفت که خانم گفتن شما برید من خودم میام
اوا:هرکی هرچیزی گفت شما باید عمل کنید بهش هان(باداد)
اردلان و ارسلان:دیگه تکرار نمیشه رفتم وسایلامو انداختم روی تخت که پیام اومد گوشیم رو باز کردم دیدم ویدیو بازش کردم
با چیزی که دیدم پشمام ریخت....
(تصویر دوم لباس اوا روی صحنه)
پارت4
(شب)
یک ساعت دیگه اجرا داشتم خیلی استرس داشتم
تبس:اوا چرا انقدر استرس داری نمیخوای بمیری که
(نکته:تبس دوست دوران دبیرستان اوا)
اوا:تبس بردیا توی این کنسرتمه
تبس:واقعا کدوم ردیف
اوا:اول
کبس شروع کرد به خندیدن
باید میرفتم روی صحنه تا رفتم روی صحنه چشمم خورد به بردیا قشنگ جلوم بود همین طوری داشتم نگاهش میکردم هنوزم جذاب بود
(2ساعت بعد)
داشتم اهنگ موخوندم و دنسنو میرفتم که یهویی دیدم بادیگاردام و نگهبانا رفتن بیرون خیلی عجیب بود اخرین حرکتو زد که تموم بشه که یهویی یه سطل اب یخ از بالای سرم ریخت روم همه جا سکوت شد دوست داشتم بزنم زیر گریه همه داشتن بد نگاهم میکردم که یهویی یکی از پشت کتشو انداخت روم برگشتم دیدم بردیا میخواستم لج بازی کنم ولی الان وقتش نبود منو برد پشت صحنه
بردیا:خانم پادیاد میشه خانم رادان رو بگیرید
(تبس فامیلیش پادیاد هست)
تبس منو گرفت نشسم روی زمین شروع کردم به گریه کردن
تبس:اوا گریه نکن دیگه ما کسی که این بلا رو سرت اورده رو پیدا میکنیم
اوا:میدونم کار کیه اون متین عوضی(با گریه)
تبس:دوست پسر قبلیت
اوا:اوهوم(با گریه)
دیدم بردیا بدو بدو رفت
تبس:حس میکنم ازت خوشش میاد
اوا:اره حتما اون سنگدل عوضی از من خوشش بیاد وایسا ببینم مگه اصلا قلب هم داره؟ مگه یادت نیست کلاس یازدهم چه بلایی سرم اورد
(فلش بک به گذشته)
اوا:بردیا من خیلی ازت خوشم میاد
بردیا:اسکل واقعا فکر کردی خوشگلی
اوا:من خخیلییی...
بردیا:چی صداتو نمیشنوم
اوا:من خیلی دوست دارم
بردیا:تو الان زشت ترین دختر دبیرستانی منم خوشگل ترین پسر دبیرستان
اوا:خب ربطی نداره
بردیا:تا حالا خودتو تو اینه نگاه کردی واقعا یه بار نگاه کن ببینی چقدر زشتی
بردیا یه شیر کاکائو نصفه از پشتش ورداشت ریخت روی سرم
بردیا:این شیر کاکائو رو کم داشتی الان کاملا زشتی
(نویسنده:اوا خیلی توی دبیرستان زشت بود ولی الان خوشگل ترین ایدله)
(فلش بک به حال)
تبس:اوا اون موقعه واقعا خر بودی تو خیلی زشت بودی بعد رفتی به خوشگاترین پسر درخواست دادی
اوا:تبس دهنتو ببند تا بیشتر از این عصابم داغون نشده
لباسامو عوض کردم رفتم بیرون معلوم نبود که اردلان و ارسلان هم کجا رفته بودن
یه اسنپ گرفتم رفتم تونه دیدم مثل دست بیل وایسادن
اوا:معلوم بود شما دوتا کدوم گور بودین(با داد)
اردلان:خانم یکی اومد به ما گفت که خانم گفتن شما برید من خودم میام
اوا:هرکی هرچیزی گفت شما باید عمل کنید بهش هان(باداد)
اردلان و ارسلان:دیگه تکرار نمیشه رفتم وسایلامو انداختم روی تخت که پیام اومد گوشیم رو باز کردم دیدم ویدیو بازش کردم
با چیزی که دیدم پشمام ریخت....
(تصویر دوم لباس اوا روی صحنه)
۳.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.