اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۸۳
[ویو نابی]
با جونگ کوک حرف می زدم و فقط می گفتم آره
که یک سوال پرسید وقتی متوجه شدم
یهو با داد گفتم چی همه نگامون کردن واقعا خجالت کشیدم
بعد جونگ کوک داشت می خندید شوخی می کرد
عصبی شدم رفتم بیرون
که اومد گفت حرص نخور پوستت چروک میشه
اخم کردم نگاهش کردم
نابی: یعنی پوستم چروک بشه دیگه دوسم نداری
یهو خندش جمع کرد
جونگ کوک: نه من همیشه عاشق پرنسسم می مونم...
نابی: چرا عصبیم کردی
خنده ای سر داد
جونگ کوک: عاشق عصبانی کردنتم
دستام بغل کردم دقیقا جوری نزدیکش شدم که بدن هامون کم مونده بود قفل
بشه سرم نزدیکش شدم که ببوسمش اونم خوش خیال نزدیک شد
ولی نبوسیدمش عقب رفتم و نیشخندی زدم
و مثل خودش رفتار کردم
نابی: منم عاشق رکب زدن بهتم
و سوار ماشین شدم
داد می زد عصبی شد اومد سوار شد نگاهی بهم کرد
نیشخند زد
اومد جلو و دستاش پشت سرم انداخت و محکم بوسیدم
و اونقدر ادامه داد که نفسی نموند
ازم جدا شد و نیشخندی زد
جونگ کوک: هیچوقت با چیزی که متعلق به من تحدیدم نکن
خنده ای سر داد
جونگ کوک: بوسم هم گرفتم ، شانس داشته باش
حسابی حرصم می ده
نابی: پسره سر تق
اومد جلو و تو چشمام نگاه کرد
جونگ کوک: پرنسس حرص نخور دوست ندارم چشمای مرواریدت عصبی ببینم
و شروع کرد رانندگی کردن به سمت خونه
باهاش اصلأ حرف نزدم
که خوابم برد
پارت ۸۳
[ویو نابی]
با جونگ کوک حرف می زدم و فقط می گفتم آره
که یک سوال پرسید وقتی متوجه شدم
یهو با داد گفتم چی همه نگامون کردن واقعا خجالت کشیدم
بعد جونگ کوک داشت می خندید شوخی می کرد
عصبی شدم رفتم بیرون
که اومد گفت حرص نخور پوستت چروک میشه
اخم کردم نگاهش کردم
نابی: یعنی پوستم چروک بشه دیگه دوسم نداری
یهو خندش جمع کرد
جونگ کوک: نه من همیشه عاشق پرنسسم می مونم...
نابی: چرا عصبیم کردی
خنده ای سر داد
جونگ کوک: عاشق عصبانی کردنتم
دستام بغل کردم دقیقا جوری نزدیکش شدم که بدن هامون کم مونده بود قفل
بشه سرم نزدیکش شدم که ببوسمش اونم خوش خیال نزدیک شد
ولی نبوسیدمش عقب رفتم و نیشخندی زدم
و مثل خودش رفتار کردم
نابی: منم عاشق رکب زدن بهتم
و سوار ماشین شدم
داد می زد عصبی شد اومد سوار شد نگاهی بهم کرد
نیشخند زد
اومد جلو و دستاش پشت سرم انداخت و محکم بوسیدم
و اونقدر ادامه داد که نفسی نموند
ازم جدا شد و نیشخندی زد
جونگ کوک: هیچوقت با چیزی که متعلق به من تحدیدم نکن
خنده ای سر داد
جونگ کوک: بوسم هم گرفتم ، شانس داشته باش
حسابی حرصم می ده
نابی: پسره سر تق
اومد جلو و تو چشمام نگاه کرد
جونگ کوک: پرنسس حرص نخور دوست ندارم چشمای مرواریدت عصبی ببینم
و شروع کرد رانندگی کردن به سمت خونه
باهاش اصلأ حرف نزدم
که خوابم برد
- ۱۵.۷k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط