من عاشق یک مافیا شدم( پارت ۱۷)
من عاشق یک مافیا شدم( پارت ۱۷)
& به به آقای جانگ هوسوک ا.ت کجاست
هوسوک . ا.ت ؟ من خیلی وقته ندیدمش
یهو جونگ کوک رفت سمت مبل ها و آمد جلوی من
& ا.ت حواسش نبوده گردنبندش افتاده بود اینجا
هوسوک . (خنده)ا.ت اینجا نیست
& به من دروغ نگو آقای جانک ا.ت کجاست (داد)
بازم حرفی نزدم
& نمیگی باشه افراد بیان داخل و کل اینجا رو بگردین تا پیداش کنید
چند تا مرد آمدن داخل و شروع کردن به گشتن دور بر
منم نشستم اونجا و دعا میکردم ا.ت رو پیدا کنن
تا اینکه صدای جیغ ا.ت امد
ا.ت ویو
* ولم کن میگم ولم کنننن(داد)
امد پایین در حالی که دست ا.ت رو محکم گرفته بود
& به به جناب هوسوک ا.ت اینجا بود که بالای پشت بوم پیداش کردم میخواست بره و ا.ت رو ببره که گفتم
هوسوک . بهت اجازه بردنش رو نمیدم
روشو برگردوند و گفت
& اونوقت کی اجازه شمارو خواست وقتی شوهرش اینجاست
هوسوک . چی ا.ت توکه گفتی باهاش ازدواج نکردی
* به خدا راست گفتم داداش
& اره خب ا.ت به تو گفته بامن ازدواج نکرده چون خودشم نمیدونسته یکی از قرار داد هایی که توی شرکت جانی امضا کردی ماله ازدواج من و تو بود
* چیییی
& اره خانوم کوچولو تو ماله خودمو آماده ای امشب بچه دوم رو باهم بسازیم قراره تنبیهت کنم
ا.ت ویو
اینو که گفت ترسیدم ولی یاد یه چیزی افتادم یه قرص برای بچه دار نشدن وقتی رفتم توی فرودگاه و میخواستم پاسپورتمو در بیارم اونم توی کیفم بود نمیدونم از کجا آمده بود اما گذاشتمش توی جیب شلوارم داشت منو نیبرد بیرون آروم قرص رو از جیبم در آوردم و دو دونش رو انداختم کف دستم و بدون آب خوردم
که یهو جونگ کوک متوجه شد
& اون چی بود خوردی (داد )
* من چیزی نخوردم
تا ایمو گفتم دستمو گرفت و بسته قرص توش رو برداشت بعد از خوندن اسم قرص خندید
& واقعا فکر کردی این چیزا اثر میکنه این قرص دربرابر کاری که من امشب میخوام انجام بدم هیچ و پوچه
امد دم گوشم
& قراره تا یک هفته نتونی راه بری
ترس کل وجودمو گرفته بود
& به به آقای جانگ هوسوک ا.ت کجاست
هوسوک . ا.ت ؟ من خیلی وقته ندیدمش
یهو جونگ کوک رفت سمت مبل ها و آمد جلوی من
& ا.ت حواسش نبوده گردنبندش افتاده بود اینجا
هوسوک . (خنده)ا.ت اینجا نیست
& به من دروغ نگو آقای جانک ا.ت کجاست (داد)
بازم حرفی نزدم
& نمیگی باشه افراد بیان داخل و کل اینجا رو بگردین تا پیداش کنید
چند تا مرد آمدن داخل و شروع کردن به گشتن دور بر
منم نشستم اونجا و دعا میکردم ا.ت رو پیدا کنن
تا اینکه صدای جیغ ا.ت امد
ا.ت ویو
* ولم کن میگم ولم کنننن(داد)
امد پایین در حالی که دست ا.ت رو محکم گرفته بود
& به به جناب هوسوک ا.ت اینجا بود که بالای پشت بوم پیداش کردم میخواست بره و ا.ت رو ببره که گفتم
هوسوک . بهت اجازه بردنش رو نمیدم
روشو برگردوند و گفت
& اونوقت کی اجازه شمارو خواست وقتی شوهرش اینجاست
هوسوک . چی ا.ت توکه گفتی باهاش ازدواج نکردی
* به خدا راست گفتم داداش
& اره خب ا.ت به تو گفته بامن ازدواج نکرده چون خودشم نمیدونسته یکی از قرار داد هایی که توی شرکت جانی امضا کردی ماله ازدواج من و تو بود
* چیییی
& اره خانوم کوچولو تو ماله خودمو آماده ای امشب بچه دوم رو باهم بسازیم قراره تنبیهت کنم
ا.ت ویو
اینو که گفت ترسیدم ولی یاد یه چیزی افتادم یه قرص برای بچه دار نشدن وقتی رفتم توی فرودگاه و میخواستم پاسپورتمو در بیارم اونم توی کیفم بود نمیدونم از کجا آمده بود اما گذاشتمش توی جیب شلوارم داشت منو نیبرد بیرون آروم قرص رو از جیبم در آوردم و دو دونش رو انداختم کف دستم و بدون آب خوردم
که یهو جونگ کوک متوجه شد
& اون چی بود خوردی (داد )
* من چیزی نخوردم
تا ایمو گفتم دستمو گرفت و بسته قرص توش رو برداشت بعد از خوندن اسم قرص خندید
& واقعا فکر کردی این چیزا اثر میکنه این قرص دربرابر کاری که من امشب میخوام انجام بدم هیچ و پوچه
امد دم گوشم
& قراره تا یک هفته نتونی راه بری
ترس کل وجودمو گرفته بود
۳۴۶.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.