عاشق مافیا شدم

عاشق مافیا شدم

پارت آخر


ویو ا.ت

ناگهان دیدم تهیونگ منو بغل کرد و بلندم کرد گذاشت روی تخت و شروع کرد به بوسیدن من منم همکاری کردم و بوسه رو وحشی تر کرد لباسشو در آورد...(به خاطر این که گزارشش میدن اگر بقیه بزارم خودتون بقیه رو تصور کنید🥺)

۴ساعت بعد......
ویو ا.ت

۴ ساعت بعد منو تهیونگ از هم جدا شدیم بدنم خیلی درد میکرد من رفتم یکم دوش بگیرم از اون موقع بع بعد منو تهیونگ عاشق هم شدیم و اون فهمید که من دختر خالشم میخواست باهام ازدواج کنه

ویو ا.ت


خیلی سرم درد میکرد رفتم بی‌بی چ*ک رو برداشتم و دیدم باردارم فوری به سمت تهیونگ رفتم



*تهیونگ تهیونگ(صدای پر از هیجان)


+آروم باش چیشده؟


* قرار بابا بشی


+چی.... واقعا ولی ما فعلا ازدواج نکردیم



*به هر حال میخوایم ازدواج کنیم و الان یک بچه تو شکم منه



ویو تهیونگ

ا.ت بغل کردم خیلی خوشحال بودم میخواستم بابا بشم خیلی احساس خوبی داشتم

۷ ماه بعد .....

ویو ا.ت

رفتیم سونوگرافی و دکتر گفت بچه دوقلو هست منو تهیونگ خیلی خوشحال بودیم که یک دختر و پسر قرار داشته باشیم فقط ۲ ماه به زایمانم مونده بود و منو تهیونگ ازدواج کرده بودیم تهیونگ از کارش کنار کشید بود و در یک شرکت کار میکنه

پایان🥺