فریب کار p31
_۶۸ روز بعد_*لرزش عقل و قلب*
پیک ویسکی به لب هایش چسبیده میشود
"چت شده جینا چرا همیشه مستی؟" Christopher
"فهمیده " Jina
"کی؟چیو؟" Christopher
"جئون...فهمیده من دخترم" Jina
چشمانش گرد میشود
"چطور فهمیدی؟ اون که هنوز تورو جی هوان صدا میکنه" Christopher
پیک را کنار میگذارد
"آره، اما متوجه میشم نگرانی هاش و احتیاط کردنش بیشتر شده،باید چیکار کنم؟" Jina
عمیق در چشم هایش خیره میشود
"چرا نمیخوای بهش برسی جینا؟اون تورو دوست داره " Christopher
پوزخند میزند
"شاید اگر من دختر بودم، اکر یه دختر معمولی از یه خانواده عادی بودم، شاید اگر زندگیم پر از ریسک نبود می تونستم به کسی که عاشقشم برسم اما من یبار زندم،یبار دلم واسه کسی می لرزه، یبار...." jina
سرش را پایین میدازد و لیوان پر از یخ را تکان میدهد
"لیاقت اون من نیستم،زیادی واسه ی من خوبه
امشب...من این عشقو برای همیشه نابود میکنم، به جویی بگو امشب بیاد پیشم " Jina
"ولی جینا" Christopher
"من از محبت پدری گذشتم،از دوست داشتن کوک گذشتم،از دختر بودنم هم می گذرم
گذشتن کار منه کریس" jina
داخل حمام میرود
درون اینه به خودش پوزخند میزند
'واقعا؟ فکر میکنی لیاقتش رو داری احمق؟ به نگاه به خودت بکن
تمام بدنت باند پیچی شده،هیچ عشوه ی دخترونه ای بلد نیستی
اونو بیخیال،تو حتی بلد نیستی احساسات نشون بدی،نه بخندی نه گریه کنی'Jina
مشتش را داخل اینه می کوبد
"ازت متنفرم" Jina
دوش می گیرد و نگاهش به ساعت گره میخورد
"چه زمان فاکی می گذره" jina
به تخت پناه میبرد،با یادآوری جئون لبخند میزند و به خوابی پر از رویا فرو میرود
جئون خسته تر از همیشه به عمارت بر میگردد؛آن قدر پیاده راه رفته بود که دیگر توان ایستادن نداشت
صدا های عجیبی از اتاق جی هوان میشوند و با قدم های آهسته خودش را به اتاق می رساند و میبیند که او با بی رحمی لباس های دختری که روی تخت خوابیده است را پاره می کند
"امشب شب خوبی رو داریم بیبی گرل" ji hwan
لب های جی هوان را میبیند که به گردن دختر میچسبد و تمام...
مانند مرده ای متحرک وارد اتاق میشود
'تو منو تخریب کردی 'jk
پیک ویسکی به لب هایش چسبیده میشود
"چت شده جینا چرا همیشه مستی؟" Christopher
"فهمیده " Jina
"کی؟چیو؟" Christopher
"جئون...فهمیده من دخترم" Jina
چشمانش گرد میشود
"چطور فهمیدی؟ اون که هنوز تورو جی هوان صدا میکنه" Christopher
پیک را کنار میگذارد
"آره، اما متوجه میشم نگرانی هاش و احتیاط کردنش بیشتر شده،باید چیکار کنم؟" Jina
عمیق در چشم هایش خیره میشود
"چرا نمیخوای بهش برسی جینا؟اون تورو دوست داره " Christopher
پوزخند میزند
"شاید اگر من دختر بودم، اکر یه دختر معمولی از یه خانواده عادی بودم، شاید اگر زندگیم پر از ریسک نبود می تونستم به کسی که عاشقشم برسم اما من یبار زندم،یبار دلم واسه کسی می لرزه، یبار...." jina
سرش را پایین میدازد و لیوان پر از یخ را تکان میدهد
"لیاقت اون من نیستم،زیادی واسه ی من خوبه
امشب...من این عشقو برای همیشه نابود میکنم، به جویی بگو امشب بیاد پیشم " Jina
"ولی جینا" Christopher
"من از محبت پدری گذشتم،از دوست داشتن کوک گذشتم،از دختر بودنم هم می گذرم
گذشتن کار منه کریس" jina
داخل حمام میرود
درون اینه به خودش پوزخند میزند
'واقعا؟ فکر میکنی لیاقتش رو داری احمق؟ به نگاه به خودت بکن
تمام بدنت باند پیچی شده،هیچ عشوه ی دخترونه ای بلد نیستی
اونو بیخیال،تو حتی بلد نیستی احساسات نشون بدی،نه بخندی نه گریه کنی'Jina
مشتش را داخل اینه می کوبد
"ازت متنفرم" Jina
دوش می گیرد و نگاهش به ساعت گره میخورد
"چه زمان فاکی می گذره" jina
به تخت پناه میبرد،با یادآوری جئون لبخند میزند و به خوابی پر از رویا فرو میرود
جئون خسته تر از همیشه به عمارت بر میگردد؛آن قدر پیاده راه رفته بود که دیگر توان ایستادن نداشت
صدا های عجیبی از اتاق جی هوان میشوند و با قدم های آهسته خودش را به اتاق می رساند و میبیند که او با بی رحمی لباس های دختری که روی تخت خوابیده است را پاره می کند
"امشب شب خوبی رو داریم بیبی گرل" ji hwan
لب های جی هوان را میبیند که به گردن دختر میچسبد و تمام...
مانند مرده ای متحرک وارد اتاق میشود
'تو منو تخریب کردی 'jk
۴.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.