فریب کارp33
جرقه ی امید در قلب جئون روشن می شود اما زیاد دوام نمی آورد
"اما رئیس..."
فریاد کشید
"بهت گفتم گمشو" ji hwan
دختر با ناامیدی بار آخر صورت زیبای جئون را از نظر می گذارند که جینا را پر از شعله های خشم می کند
سیلی محکمی در صورتش میزندو با لگد به شکمش سمت در هولش میدهد
"گورتو گم کن سریع" ji hwan
جئون که تعجب کرده بود شانه های او را گرفت تا عقب بکشد اما جینا از چراغ سبز جئون هم عصبی بود
مشت محکمی در صورتش کوبید
"تو هم همین طور
حق نداری کثافت کاری هاتو توی عمارت من انجام بدی برو بیرون از این عمارت و هر بلایی خواستی سرش بیار" ji hwan
نیم نگاهی به نگهبان دم در کرد
"این دخترو بنداز بیرون " ji hwan
"رئیس میشه قبلش یکم باهاش"
یقه ی او را هم گرفت
"تو هم میخاری؟میدونی من استاد اینم آدمای مریض رو ادب کنم" ji hwan
دختری که تقریبا از گریه سرخ شده بود فریاد کشید
"اصلا به تو چه؟ من دوسش دارم اونم توی رابطه نیست"
پوزخند حرصی زد و رفت جلو
با انگشت اشاره جئون را نشان داد
"این آقا رو میگی دیگه؟" ji hwan
دختر از صورت وحشتناک جینا لرزید و عقب رفت
دستش دور کروات جئون حلقه شد و او را پایین کشید
"متاسفم اما ایشون دوست پسر منه" ji hwan
و لب هایش را با خشونت بوسید
دختر از تعجب و درد جیغ زد و با کفش های پاشنه بلندش شروع یه دویدن کرد
لب هایش را آهسته جدا کرد
دیگر خبری از آن طوفان نبود
جئون لبخندی بر روی لب آورد، انگار حرف های او را احساس میکرد
"الان که همه رو داغون کردی انتظار داری طوفانی هم باقی بمونه؟" jk
نیم نگاهی به نیمه ی راست صورت سرخ جئون کرد و گونه اش را لمس کرد
'من بهت آسیب میزنم منو ببخش ' ji hwan
با قدم هایی محکم وارد عمارت می شود و سمت تختش پناه میبرد
'من از زندگی خستم'jina
"اما رئیس..."
فریاد کشید
"بهت گفتم گمشو" ji hwan
دختر با ناامیدی بار آخر صورت زیبای جئون را از نظر می گذارند که جینا را پر از شعله های خشم می کند
سیلی محکمی در صورتش میزندو با لگد به شکمش سمت در هولش میدهد
"گورتو گم کن سریع" ji hwan
جئون که تعجب کرده بود شانه های او را گرفت تا عقب بکشد اما جینا از چراغ سبز جئون هم عصبی بود
مشت محکمی در صورتش کوبید
"تو هم همین طور
حق نداری کثافت کاری هاتو توی عمارت من انجام بدی برو بیرون از این عمارت و هر بلایی خواستی سرش بیار" ji hwan
نیم نگاهی به نگهبان دم در کرد
"این دخترو بنداز بیرون " ji hwan
"رئیس میشه قبلش یکم باهاش"
یقه ی او را هم گرفت
"تو هم میخاری؟میدونی من استاد اینم آدمای مریض رو ادب کنم" ji hwan
دختری که تقریبا از گریه سرخ شده بود فریاد کشید
"اصلا به تو چه؟ من دوسش دارم اونم توی رابطه نیست"
پوزخند حرصی زد و رفت جلو
با انگشت اشاره جئون را نشان داد
"این آقا رو میگی دیگه؟" ji hwan
دختر از صورت وحشتناک جینا لرزید و عقب رفت
دستش دور کروات جئون حلقه شد و او را پایین کشید
"متاسفم اما ایشون دوست پسر منه" ji hwan
و لب هایش را با خشونت بوسید
دختر از تعجب و درد جیغ زد و با کفش های پاشنه بلندش شروع یه دویدن کرد
لب هایش را آهسته جدا کرد
دیگر خبری از آن طوفان نبود
جئون لبخندی بر روی لب آورد، انگار حرف های او را احساس میکرد
"الان که همه رو داغون کردی انتظار داری طوفانی هم باقی بمونه؟" jk
نیم نگاهی به نیمه ی راست صورت سرخ جئون کرد و گونه اش را لمس کرد
'من بهت آسیب میزنم منو ببخش ' ji hwan
با قدم هایی محکم وارد عمارت می شود و سمت تختش پناه میبرد
'من از زندگی خستم'jina
۵.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.