فریب کار p32
برگه و قلم بر می دارد و شروع می کند:
"اول به نام تو،دوم به نام عشق سوم به نام مرگ
هرگز دلیل طرد شدنم رو نفهمیدم اما خب تو هم مبهم بودی
نه اجازه دادی لحظات شیرینی کع باهات داشتم طولانی شه نه گذاشتی کینه ای ازت داشته باشم که رفتن واسم راحت باشه
مراقب خودت باش،هر چند مراقب من نبودی!" jk
برگه را تا میزند و پشتش می نویسد *استعفا نامه *
صداها قطع میشود
'برای آخر میرم و باهاش حرف میزنم' jk
در اتاق را باز می کند
دختر را میبیند که بی جان و بدون روی لباس روی تخت به خواب رفته و جی هوان در حال مشروب خوردن است
"چرا بیداری؟" ji hwan
لبخند تلخی میزند
"چه حسی داره با هم جنس و جنس مخالفت توی رابطه میری؟" jk
"اشتباه نکن جئون
این نشونه از اینه کههر کسی بخوام برای منه" ji hwan
اما در ذهن میگفت 'یعنی فهمیدی من دخترم؟' Jina
"ولی یکی دیوانه وار تورو خواست و تو نخواستی" jk
"تو گی نیستی،فقط دچار وابستگی شدی" ji hwan
هوا دم دم صبح بود
جئون با قلبی شکسته بلند میشود و نامه ی استعفا را روی میز می اندازد
"ممنون که بزرگترین شکست من شدی" jk
و از اتاق خارج میشود
جینا بار ها نامه را می خواند
لبخند میزند چون باور نمیکرد عشق انقدر تلخ باشد
'تو حق من از این دنیا نیستی' Jina
"رئیس "
جدی سمت دختر بر میگردد
"پولتو بردارد و گورتو گم کن" ji hwan
لباس روی زمین را بر می دارد و تن می کند
حالا تنها بود،به معنای واقعی...
سمت حیاط رفت و وقتی دید جئون مشغول حرف زدن با همان دختر است اخم هایش شدید در هم رفت
جلو رفت و لباس باز زن را در مشتش گرفت
"مگه بهت نگفتم گورتو گم کن؟کارت این بود که به من بدی نه به بادیگارد اینجا !"ji hwan
"اول به نام تو،دوم به نام عشق سوم به نام مرگ
هرگز دلیل طرد شدنم رو نفهمیدم اما خب تو هم مبهم بودی
نه اجازه دادی لحظات شیرینی کع باهات داشتم طولانی شه نه گذاشتی کینه ای ازت داشته باشم که رفتن واسم راحت باشه
مراقب خودت باش،هر چند مراقب من نبودی!" jk
برگه را تا میزند و پشتش می نویسد *استعفا نامه *
صداها قطع میشود
'برای آخر میرم و باهاش حرف میزنم' jk
در اتاق را باز می کند
دختر را میبیند که بی جان و بدون روی لباس روی تخت به خواب رفته و جی هوان در حال مشروب خوردن است
"چرا بیداری؟" ji hwan
لبخند تلخی میزند
"چه حسی داره با هم جنس و جنس مخالفت توی رابطه میری؟" jk
"اشتباه نکن جئون
این نشونه از اینه کههر کسی بخوام برای منه" ji hwan
اما در ذهن میگفت 'یعنی فهمیدی من دخترم؟' Jina
"ولی یکی دیوانه وار تورو خواست و تو نخواستی" jk
"تو گی نیستی،فقط دچار وابستگی شدی" ji hwan
هوا دم دم صبح بود
جئون با قلبی شکسته بلند میشود و نامه ی استعفا را روی میز می اندازد
"ممنون که بزرگترین شکست من شدی" jk
و از اتاق خارج میشود
جینا بار ها نامه را می خواند
لبخند میزند چون باور نمیکرد عشق انقدر تلخ باشد
'تو حق من از این دنیا نیستی' Jina
"رئیس "
جدی سمت دختر بر میگردد
"پولتو بردارد و گورتو گم کن" ji hwan
لباس روی زمین را بر می دارد و تن می کند
حالا تنها بود،به معنای واقعی...
سمت حیاط رفت و وقتی دید جئون مشغول حرف زدن با همان دختر است اخم هایش شدید در هم رفت
جلو رفت و لباس باز زن را در مشتش گرفت
"مگه بهت نگفتم گورتو گم کن؟کارت این بود که به من بدی نه به بادیگارد اینجا !"ji hwan
۴.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.